هنگامی که حزب نازی نمایشگاه بدنام «هنر منحط» (Entartete Kunst Ausstellung) را در ژوئیه ۱۹۳۷ با آثار هنرمندانی همچون اتو فروندلیش در مونیخ افتتاح کرد، هدفش از آن، ضربهزدن به یک نسل کامل از نقاشان و مجسمه سازان مدرن بود.
هنر منحط (به آلمانی: entartete Kunst) اصطلاحی است که در دوره آلمان نازی متداول بود. هدف آن نفی آثار هنرمندان یهودی و مخالف دولت نازی نظیر بکمان، شاگال، کاندینسکی، کله، کوکوشکا، نلده، گروس و کسان دیگر بود. دولت نازی آثار برخی هنرمندان را در مونیخ گرد آورد و نمایش آنها را در نگارخانهها و موزه ممنوع کرد.
این نمایشگاه شامل ۶۵۰ اثر هنری از بیش از صد هنرمند بود که بیشترشان آلمانی بودند.
این تلاش حزب برای زدودنِ میراث هنر مدرن از تاریخ فرهنگ عالی آلمان بود. برای برانگیختن حس تحقیر بیشتر در میان آنانی که آثارشان به نمایش درآمده بود، دیوارهای گالری را با شعارهای سخیفی همچون – “مکاشفه در روح نژاد یهودی” و “نگریستن به طبیعت، با ذهنهای بیمار” آراستند.
با این حال یک هنرمند وجود داشت که اثرش، او را منحصر بفرد میکرد. روی جلد کاتالوگِ نمایشگاه، عکسی از مجسمۀ اتو فروندلیش Otto Freundlich به نام “Der neue Mensch” (انسانِ نو) از نمایی نزدیک نقش بسته بود.
این اثر مجسمهای فوقالعاده مدرن و بیتکلف بود: یک سر انتزاعی که با نگاهی به ظاهر خوشبین، مقتدرانه و در عین حال با سادگی ناشیانهی جوجهای که تازه از تخم سر بیرون آورده است، به سمت بالا نیرویی پنهانی وارد میآورد.
اتو فروندلیش تحت تأثیر کوبیسم و احتمالاً مجسمههای برنزی رودن در دهه ۱۸۹۰ و همچنین هنر قبیلهای «ابتدایی» ، مانند نقابهای پیکاسو در سال ۱۹۰۷ بود . این اثر شباهتی به مجسمههای سرسنگی موآی از جزیره ایستر دارد . او این اثر را بلافاصله پس از ساخت آن در سال ۱۹۱۲ به یک مجموعهدار خصوصی در هامبورگ فروخت و در سال ۱۹۳۰ به موزه هنر و صنایع دستی هامبورگ (موزه هنرها و صنایع دستی هامبورگ) اهدا شد .
درباره هنر قبیلهای اینجا بخوانید.
اتو فروندلیش، به عنوان یک هنرمند خلاق، مشتاقانه از نفوذ هنر مدرن بهره میجست. با این حال پیشینهی یهودی و تمایلات سوسیالیستیاش، او را هدفی ایدهآل برای دیکتاتوری نازی جلوه میداد.
صدها هزار آلمانی تصویر مجسمه را بر جلد کاتالوگ نمایشگاه که در سال ۱۹۳۷ در برلین منتشر شد، دیدند و تا سال ۱۹۴۱ همراه با نمایشگاه «هنر منحط» به چند شهر آلمان فرستاده شد. حکاکی شاید بهترین نمونه از چالش هنر مدرن با ایدهآلهای مرسوم زیبایی و در نتیجه بیرحمانهترین تصویری بود که میشد در کاتالوگ نمایشگاه به نمایش گذاشت.
در همان اوقات، اتو فروندلیش از زندگی خلاقانهی بسیار پرباری برخوردار بود. او در سال ۱۸۷۸ در استولپ، لهستان به دنیا آمد و یکی از اولین نمایندگان هنر انتزاعی ناب قرن بیستم شد. او به یک جامعهی آرمانی جدید مبتنی بر لغو سلسله مراتب و حذفِ مرزهای میانِ افراد، امیدوار بود. به زعمِ او، قدرتِ هنر در این است که تعاملِ ماده و روح را ممکن سازد.
کتابهای مربوط به هنر تجسمی را اینجا ببینید.
اتو فروندلیش نقاش و مجسمهسازی بود که آثارش در ترکیببندیهای انتزاعی زنده میشد.
در نگاه اول، آثار او گنگ و سختفهم هستند؛ اما با نگاهی دقیقتردرمییابیم آثارش خود را به شکلِ ساختارهایی پیچیده، زیبا و متنوع همراه با ظرافتی قابل توجه و واریاسیونهایی خاطرهانگیز به نمایش میگذارند. در آثارش، لایهی ظاهری و بیرونی زندگی اهمیتی کمتر نسبت به امکاناتِ هنری درونی و ذهنی دارد. این شیوۀ زیباییشناسی، آثارش را تا سطحی عالی از انتزاع، بالا میبرد.
تنوع آثار هنری اتو فروندلیش نیز دادههای زیادی درباره دوران زندگی او به دست میدهد. او پس از جنگ جهانی اول به همراه افرادی مانند ماکس پچشتاین (Max Pechstein) و سزار کلین (Cesar Klein) به گروه نوامبر (Novembergruppe) که متشکل از هنرمندان آگاه سیاسی بود، پیوست. از دیگر هنرمندان برجستهای که با این گروه همکاری داشتند میتوان به اتو دیکس (Otto Dix)، جورج گروس (George Grosz)، رائول هاوسمن (Raoul Hausmann)، جان هارتفیلد (John Heartfield)، هانا هوچ (Hannah Höch)، رودولف اشلیچتر (Rudolf Schlichter) و گئورگ شولز (Georg Scholz) اشاره کرد که بسیاری از آنان بعدتر در نمایشگاه «هنر منحط» حضور یافتند.
اگر میخواهید دربارهی دادائیست بیشتر بدانید.
در طول دهه ۱۹۲۰، فروندلیش با جنبش دادائیسم که از سوئیس سرچشمه گرفته بود، پیوند خورد، که عموم آثارشان پوچگرایانه و بواسطۀ عنصر شانس هدایت و خلق میشدند. مثلاً شیوهی نویسندگی آنها به این ترتیب بود که مقالهای را از یک روزنامه انتخاب میکردند و آن را با قیچی تکهتکه مینمودند تا حدی که در هر قطعه تنها یک کلمه باقی بماند. آنها قطعات بریده کاغذ را در کیسهای میریختند و آن را تکان میدادند. پس یکی یکی آنها را بیرون آورده و در کنار هم قرار میدادند.
در همین سالها بود که اتو فروندلیش از آلمان به فرانسه نقل مکان کرد؛ بیشک این جابجایی برای نزدیکتر شدن به آنچه که هنوز کانون هنر مدرن دانسته میشد، رخ داد. و اینجور به نظر میرسد که با ظهور نظام فاشیستی در آلمان در طول دهه ۱۹۳۰، انتخاب او برای ماندن در فرانسه عاقلانه به نظر میرسید.
هنگامی که نازیها در ژوئن ۱۹۴۰ وارد فرانسه شدند و آنجا را اشغال کردند، اتو فروندلیش تا آنجا که ممکن بود به سوی جنوب و به سمت رشته کوه پیرنه حرکت کرد.
برای مدتی به نظر میرسید شانس او برای زنده ماندن از جنگ مساعد به نظر میرسد: با کمک پیکاسو، او از یک سری بازداشت موقت در بازۀ سپتامبر ۱۹۳۹ و ژوئن ۱۹۴۰ رهایی یافت. سپس به همسرش ژان کلوس ملحق شد و در امنیت زندگی کرد. میتوان آن برهه را دورۀ انزوای او در روستاهای کوهپایهای در شرق پیرنه دانست.
این اوضاع دیرزمانی به طول نینجامید. در مارس ۱۹۴۳، اتو فروندلیش دستگیر و به اردوگاه کار اجباری مایدانک در نزدیکی شهر لوبلینِ لهستان تبعید شد؛ جایی که در روز ورودش کشته شد.
در راستای سیاست نازیها دربارۀ هنر مدرن، آثار اتو فروندلیش از موزههای آلمان حذف شدند و عمدتاً تخریب یا در خارج بهفروش رسیدند. از شمار آثار از میان رفتهاش اطلاع دقیقی در دست نیست.
زندگی و مرگ بیرحمانۀ اتو فروندلیش، نگاهی اجمالی نیز به تلاشِ نافرجامِ بدخواهان در جهتِ نابودی هنر دارد. نمایشگاه «هنر منحط» پایانی نفرتانگیز برای دورانی بود که نسل فوقالعاده درخشانی از هنرمندان را به وجود آورده بود. خوشبختانه هنوز هم میتوان بسیاری از آثار آنها را دید و لذت برد.
میخواهم کتابهای تاریخ هنر را بخوانم.