خلاصه رمان سمفونی مردگان
سمفونی مردگان: از جنون تا مرگ!
کتاب سمفونی مردگان نوشته عباس معروفی یک مرور کتاب انجام بدم. این کتاب یکی از شاهکارهای ادبیات ایران و داستان فارسی است که در سال ۱۳۶۸ منتشر شد و بعدها به چندین زبان دیگر ترجمه شد.
این کتاب برنده جایزه سال ۲۰۰۱ از بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ نیز شد.
داستان سمفونی مردگان حکایت بدبختی و ناکامی مردمانی است که مرگی مدام را بر دوش میکشند و در جنون ادامه مییابند. موضوع سمفونی مردگان آغاز تحول نوین جامعه ایران است.
سمفونی مردگان حکایت مردمی است که میفهمند و مردمی است که نمیفهمند.
سمفونی مردگان داستان زندگی و مرگ چند نسل از خانوادهای سنتی در شهر اردبیل است که در دوران جنگ جهانی دوم و قحطی حاصل از آن با مشکلات فراوانی روبرو میشوند.
شخصیتهای اصلی کتاب آیدین، شاعر جوان و روشنفکر، پدرش، تاجر سنتگرا و مذهبی، خواهرش آیدا، دختر سرسخت و عاشق، برادرش اورهان، پسر مطیع و پایبند به خانواده، و برادر دیگرش یوسف، پسر ناتوان و علیلی هستند.
سمفونی مردگان دارای چهار فصل یا بقول عباس معروفی دارای چهار موومان است.
در حقیقت هر بخشی از یک سمفونی در اصطلاح موسیقی موومان نامیده میشود و ظاهرا نویسنده داستان را به یک سمفونی تشبیه کرده است. یک سمفونی مه راوی مهمترین موومانهایش ارواحاند.
عباس معروفی با استفاده از تکنیکهای رماننویسی مدرن، مثل جابجایی در زمان و مکان، تغییر دیدگاه روایتگر، استفاده از نمادها و تصاویر شاعرانه، خلق یک داستان پیچیده و چندلایه کرده است.
سمفونی مردگان کتابی است که هم به لحاظ فرم و هم به لحاظ محتوا قابل تحسین است.
نویسنده با دقت و حساسیت به بررسی روح و روان شخصیتهای خود پرداخته و با زبان ساده و روان، اما همزمان شاعرانه و زیبا، صحنههای خیرهکنندهای را به تصویر کشیده است.
بررسی رمان سمفونی مردگان
رمان سمفونی مردگان اثر عباس معروفی در فاصله سالهای ١٣٦٣-٦٨ به نگارش درآمده است. این رمان، روایت زندگی خانواده کوچک جابر اورخانی و در نگاهی وسیعتر، نمادی از یک جامعه بیمار و منحط است و در محدوده سالهای بیست شمسی اتفاق میافتد.
رمان سمفونی مردگان یکی از آثار برجسته در حوزه داستاننویسی فارسی است که با وجود گذر سالیان بسیار هنوز هم برای خوانندگانش همچون گذشته جاذبهای نو دارد.
پایان فاجعهآمیز، ازهمگسیختگی عاطفی شخصیتهای داستان، اقدام به جنایت برای چیرگی بر دیگران، برادرکشی برای حفظ جایگاه خود، افتادن قهرمان به ورطه شقاوت و قرار گرفتن بر سر دوراهی انتخاب را میتوان از مؤلفههای بارز و تراژیک این داستان به شمار آورد.
من خوب می دانم که زندگی یکسر صحنه بازی است،
من خوب می دانم،
اما بدان که همه برای بازی های حقیر
آفریده نشده اند.
جابر اورخانی، تاجر موفق و سرشناسی است که چهار فرزند به نامهای یوسف، آیدا، آیدین و اورهان دارد.
یوسف از کودکی خنگ به نظر میرسد و در اثر یک اتفاق از زندگی انسانی ساقط میشود و تبدیل به موجودی میگردد که خوردن و پس دادن تنها عملی است که از او سر میزند.
آیدا همچون مادر، نمونه تسلیم و عبودیت محض است و هیچ نقشی ندارد جز اینکه با تیرهبختی خود کنار بیاید و پس از ازدواج با آبادانی – مردی که ادعا میکند عاشق او شده – به طرز مجهولی، خودسوزی میکند.
پس از مرگ آیدا، آیدین برادر دوقلوی او بسیار تحت تأثیر این واقعه قرار میگیرد، از سوی دیگر در اثر سنگینی فشارهایی که از سوی پدر، خانواده و جامعه بر روح او فرود میآید، مچاله و در هم کوفته، به صورتی رقتانگیز، مرگ پیش از مرگ را درمییابد.
مهار آیدین لحظه به لحظه از کف پدر بیرون می شد. سرکش و رام نشدنی. در زیرزمین حبسش می کردند، او در آن جا چنان سرگردم می شد که تا به سراغش نمی رفتند و اصرار نمی کردند بیرون نمی آمد. کتاب را ازبر می خواند و املا می نوشت.
مدتی پول توجیبی اش را قطع کردند. در ماست بندی میدان سرچشمه مشغول شد. پاتیل شیر را هم می زد و روزی یک قران مزد می گرفت. پولش را کاغذ و کتاب می خرید، و پدر را بیشتر می چزاند. براش لباس نمی خریدند، با همان کهنه ها روزگارش را می گذراند.
در بند هیچ چیز نبود و تنها به این فکر می کرد که از تخمه فروشی بیزار است، از تکرار زندگی پدر بدش می آید. از خیلی چیزها که بچه ها در چنین سال هایی از عمر دوست دارند، بدش می آمد.
این فشارهای خردکننده پس از خودسوزی آیدا و مرگ همسرش، سورمه، او را به مرز جنون و دیوانگی میکشاند.
اورهان برادر کوچکتر نیز، ازآنرو که همواره محبوب پدر و مطرود مادر بوده است در کشاکش این جاذبه و دافعه عاطفی، تبدیل به شخصیتی خودخواه، متجاوز و جانی میشود.
اورهان موقعیت پیشآمده را مغتنم میشمارد و با خوراندن مغز چلچله به آیدین، او را از صحنه خارج میکند تا همه ثروت پدر را از آن خود کند. او حتی از نظر ظاهری نیز، به برادرش آیدین رشک میورزد و شوربختی و تنهاییاش را نتیجه محبوبیت آیدین میداند.
روایت در سمفونی مردگان
نوع روایت عباس معروفی در سمفونی مردگان منحصر بفرد است. راوی داستان چندین بار عوض میشود و هر بار داستان از دید یک شخص متفاوت بیان میشود.
به درخت های خشک پیاده رو خیره شد: برف شاخه ها را خم کرده بود و در بارش بعد حتما می شکستشان. آدم ها هم مثل درخت ها بودند.
یک برف سنگین همیشه بر شانه های آدم وجود داشت و سنگینی اش تا بهار دیگر حس می شد. بدیش این بود که آدم ها فقط یک بار می مردند. وهمین یک بار چه فاجعه دردناکی بود.
هنگام خواندن متن کتاب سمفونی مردگان شاهد بازگشت به گذشته در زمان حال هستیم، شاهد عوض شدن مکان هستیم و مدام فضا عوض میشود.
وجود برخی از مولفههای نوگرایی از جمله جریان سیال ذهن، زاویه دیدهای متعدد و گاه ابتکاری، حلقوی بودن روایت و بهرهمندی از ساختار سمفونیک سمفونی مردگان را به رمانی مدرن بدل کرده است.
عشق را باید با تمام گستردگی اش پذیرفت، تنها در جسم نمی توان پیداش کرد، بلکه در جسم و روح و هوا. در آینه، در خواب، در نفس کشیدن ها انگار به ریه می رود، و آدم مدام احساس می کند که دارد بزرگ می شود.
البته که به زعم برخی منتقدین این ساختار چند پاره و تعدد زاویه دید میتواند متن را در نظر مخاطب آشفته و نامنسجم نماید.
سمفونی مردگان، مرگ و کهن الگوی برادرکشی
همانطور که از نام این اثر پیداست، مرگ حضوری پررنگ و قدرتمند در تار و پود داستان دارد. این رمان در واقع حکایت شوربختی مردمانی است که مرگی مدام را بر دوش میکشند. روایت زندگی جابر اورخانی و خانواده او.
یکی از مهمترین کهنالگوهایی که موضوع رمان سمفونی مردگان بر مبنای آن شکل گرفته است، کهن الگوی برادرکشی است.
پسر بزرگ خانواده به تقلید از چتربازهای روس که به شهر حمله کردهاند، خود را از پشتبام به حیاط پرت میکند و پس از آن فلج میشود.
پس از مرگ مادر خانواده، اورهان که دیگر تحمل نگهداری از یوسف را ندارد او را به بیابانی میبرد و با کوبیدن تخته سنگی بر سرش به زندگی نباتی او پایان میدهد.
آیدا و آیدین نیز هر کدام فرجام تلخی دارند. آیدا پس از ازدواج، خودسوزی میکند و آیدین درگیر و دار یک زندگی پرتلاطم، مجنون و آواره کوچه و خیابان میشود.
رفتار آیدین با دیگران تفاوت داشت. دنیا را جدی تر از آن می دانست که دیگران خیال می کنند. آن شب فکر کردم از ترس دچار این حالت شده، اما بعدها به اشتباه خود پی بردم، و دانستم که درک او آسان تر از بوییدن یک گل است، کافی بود کسی او را ببیند.
و من نمی دانم آیا مادرش هم او را به اندازه من دوست داشت؟ آیا کسی می توانست بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد، و آدم را به چه ابدیتی نزدیک می کند. آدم پر می شود. جوری که نخواهد به چیزی دیگر فکر کند. نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد، و هیچ گاه دچار تردید نشود.
اورهان نیز که از نظر پدر، بر همه بچهها رجحان داشت برای پیدا کردن آیدین یا سوجی دیوانه، پس از گذراندن یک شب سخت در شورابی غرق میشود و اینگونه سمفونی مردگان داستان به پایان میرسد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.