امروز هم ده فرسخ راه آمدیم.از تکان شتر نه دل دارم نه پهلو نه سرو کله. ماشالله حاجی خان از این چیزها پروا ندارند.به عکام می گوید شتر را بدوان که کجاوه من بایست جلو باشد.دیگر نمی داند که جلو برایش چیزی نگذارده اند.می خواهم برای خودم شتری بگیرم که هم کجاوه حاجی خان نباشم.
چادر کردیم رفتیم تماشا جلد اول مجموعه ی سفرنامه های قدیمی زنان است.عالیه خانم شیرازی سفرش را از کرمان شروع کرده،یا گذر از بمبئی به شهرهای زیارتی عربستان و عراق رفته و پس از بازگشت به ایران مدت زیادی رادر دربار ناصری گذرانده است.جذابیت سفرنامه های زنان در این است که در کنار اتفاقات سفر ریزه کاری ها و روزمره گی ها را هم ثبت کرده اند و این روایت جزئیات است که به ما امکان می دهد تصویر روشن تری از آن دوره داشته باشیم.در این سفرنامه ها متن به زبان شفاهی نزدیک تر می شود و صراح ت وجسارت زنان راوی که بر خلاف دیگر سفرنامه نویسان ترسی از مناسبات مرسوم دولتمردان وقت نداشتند،وجوه نادیده ی آن دوره ی تاریخی را به ما نشان می دهد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.