اگر به ساعتی که میپندارید کار میکند ولی از کار افتاده است نگاه کنید و دست بر قضا درست لحظهای به آن نگاه کرده باشید که زمان درست و مطابق با واقع را نشان میدهد، شما باور صادقی درباره ی موقعیت زمانی آن لحظه دارید، اما آیا میتوان گفت شما به موقعیت زمانی آن لحظه یا به این گزاره که «هماکنون ساعت به فرض دهونیم است» معرفت دارید؟ مسئله ی مهم این است که راسل مدعی است که حتی اگر در تعریف معرفت گفته شود: «تنها زمانی معرفت برای ما حاصل میشود که باور به گزارهای صادق از طریق استنتاجی معتبر از مقدمههای صادق برآمده باشد»، چنین تعریفی نه جامع است نه مانع.
درباره ی کتاب:
بررسی نظریههای راسل در این کتاب بیشتر متنمحور بوده است تا تفسیرمحور؛ یعنی کانون بررسیهای او در نوشتن این کتاب آخرین تفسیر فیلسوفان از نظرات راسل نبوده؛ بلکه مستقیما به نوشتههای خود فیلسوف مراجعه کرده است.
این کتاب پنج فصل دارد و نویسنده ابتدا گزارشی کوتاه از رویدادهای زندگی راسل و تحولات فکری و فلسفیاش در حوزه ی معرفتشناسی میدهد و بعد از آن به سراغ تعریف معرفت، شک و ناباوری میرود و در انتها نظریههای تسلسلگِرَوی معرفتی، مبناگِرَوی معرفتی و بافتگِرَوی معرفتی را بررسی میکند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.