“آنها یک تیم فوتبال دبستانی هستند. البته تا قبل از اینکه کسی بخواهد تیمشان را منحل کند همیشه تهِ تهِ جدول بودند. اما حالا با هم پیمان بستهاند که تا عمر دارند با هم بازی کنند و هیچچیز از هم جدایشان نکند. این تازه اول راه است. کلی ماجرا در انتظار این تیم همدل و همراه است که اگر نخوانید از دستتان رفته.
ته جدولی های 4:
اتفاقی که افتاد ، این بود :
تازه برف گرفته بود .
من تک و تنها وسط جنگل کنار درخت بزرگی ایستاده بودم و به تنه اش تکیه داده بودم . صدای نفس زدن های پر اضطراب خودم را می شنیدم.
این طرف و آن طرف را نگاه کردم .
کسی را ندیدم .
تیر بارتی 86 را توی دستم نگه داشته بودم . انگشت گذاشتم روی ماشه .
اولین دانه های برف روی سرم نشست.
باید زود می جبیدم ، وگرنه اوضاع خراب تر می شد.”
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.