در حسرت آدمهایی که دیگر وجود ندارند؛ معرفی کتاب خانه ادریسی ها
خانه ادریسی ها نام اولین رمان غزاله علیزاده، نویسنده شناختهشده زن ایرانی است. او که عمده شهرت خود را مدیون این رمان است، در کارنامه خود آثار دیگری مانند مجموعه داستان دو منظره و رمان شبهای تهران را نیز دارد.
خانه ادریسی ها رمانی است در 608 صفحه، روایتگر قصه زندگانی آدمهای دور و نزدیک یک خانه در شهری خیالی به نام عشق آباد را روایت میکند که پس از وقوع یک انقلاب و سر کار آمدن افرادی خشونتطلب و افراطی، زندگیهایشان دستخوش تحولات بسیاری میشود.
خانه ادریسی ها برای اولین بار در سال 1373 و ابتدا در دو مجلد توسط نشر توس منتشر شد. این نشر سایر رمانها و مجموعهداستانهای غزاله علیزاده را نیز برای مخاطبان و علاقهمندانش منتشر میکند. خانه ادریسی ها هماکنون به عنوان یکی از پرطرفدارترین آثار ادبیات معاصر فارسی شناخته میشود.
خانهای به وسعت اندوه و فریاد؛ درباره موضوع و محتوای کتاب خانه ادریسی ها
خانه ادریسی ها رمانی بلند است که در ابتدای دهه هفتاد برای اولین بار به پیشخوان کتابفروشیها راه یافت. این رمان قصه زندگانی یک خانواده در شهری خیالی به نام عشق آباد را روایت میکند که پس از انقلابی بلشویکی زندگیشان دچار تغییر میشود.
مقیمان خانه ادریسی ها را میتوان ساکنان دائمی درماندگی و آسودهخواهی دید. آنان با وجود مصائب فراوان هیچگاه این خانه را ترک نمیکنند. داستان خانه ادریسی ها که از جمله رمانهای پرشخصیت و پرماجرای ادبیات معاصر محسوب میشود، در شهر عشقآباد میگذرد. ساکنان خانه ادریسی ها با ورود گروهی تازه به قدرت رسیده، روال زندگیشان را تغییر میکند و این تغییر وضعیت تا جایی پیش میرود که آنان را به خطر میاندازد.
خانه ادریسی ها موفق به دریافت لوح زرین و دیپلم افتخار جایزه بیست سال ادبیات داستانی ایران میشود. به راستی در این رمان 600 صفحهای چه رخ میدهد که مخاطبانی بیشمار را به سمت خود میکشاند و تبدیل به یکی از آثار شاخص رمان فارسی میشود؟
غزاله علیزاده در رمان خانه ادریسی ها با نگاهی انتقادی، تقدیر نسلهای مختلف ساکنان عمارتی اشرافی را به تصویر درمیآورد که در هیاهوی انقلاب مصادره میشود. بخش اعظم خانه ادریسی ها از دید چهار ساکن اصلی خانه یعنی «خانم ادریسی»، دختر و نوه او به نام «لقا» و «وهاب» و نیز خدمت کار آنها «یاور» روایت میشود.
علیزاده به مخاطب خانه ادریسی ها نشان میدهد که چگونه انقلاب همچون عاملی برهمزنده و طغیانگر، منزویترین و درماندهترین انسانها را در ورطه آشوب حوادث و آزمونهای گوناگون قرار میدهد. وهاب که دانشآموخته مدارس شبانهروزی انگلیس است، جوانی گوشهگیر و خیالپرور بوده که در نهایت گرفتار افسردگی و غربت ذهنی و روانی، به هند مهاجرت میکند.
لقا برعکس وهاب است؛ ماندن او در خانه ادریسی ها با زندهنگاه داشتن روح خانه که از دسترفته پیوند خورده که منجر به حفظ خاطرهای قدیمیمیشود. خانه ادریسی ها در واقع بسط فضایی مضطرب در تلاقی خیال خانه و مختصات معنوی آن با کابوسی از فروپاشی و زوال است.
خانه ادریسی ها را میتوان تمثیلی از میهن دانست که بر ساکنان آن آوار میشود. منتقدان و مفسران ادبی، خانه ادریسی ها را موضعگیری علیزاده در برابر نمود عینی مفهوم انقلاب قلمداد میکنند. محتوای رمان نیز به تأثیر انقلاب در زندگی مردم و درگیریهایی است که میان انقلابیهای به قدرت رسیده روی میدهد.
بخش اول رمان به تضاد تازهواردان و اعضای خانواده ادریسی میپردازد. خانم ادریسی زودتر از بقیه شخصیتها ارتباط میگیرد. از طرف دیگر، وهاب نیز با یونس، شاعری آشنا میشود که در حال خلق اثری ادبی است. شاید این جمله از یونس به وهاب بتواند بیشتر او را با مخاطب آشنا کند:
“در گریختن رستگاری نیست. بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند.”
ورود رکسانا، شخصیت دیگر خانه ادریسی ها، که یک هنرپیشه انقلابی است، در فضا و ساختار خانه تغییراتی ایجاد میکند که از جمله آنها میتوان به تحول در وهاب اشاره کرد؛ او، از طریق رکسانا با سرنوشت تلخ مادر خود آشنا میشود. مادری که همچون دیگر زنان این خاندان، قربانی مردسالاری حاکم بر فضای اشرافیتی رو به زوال میشود.
در بخش دوم رمان، مخالفت انقلابیهای اهل خانه با آتشخانه مرکزی اوج میگیرد. خانم ادریسی به انگیزه همراهی با قباد که عشق گمشده دوره جوانیاش است، به این گروه انقلابی اضافه میشود. در این شرایط آشفته، شخصیت شوکت، با برگزاری مراسم پاشویان، آنان را برای عبور از زندگی عرفی و انتقال به مرحلهای والاتر آماده میکند.
رمان پیش میرود و یونس در همین اثنا با حضورش، قصه زندگی قهرمانان را میخواند؛ یونس نوشته خود را که شهادتی است بر حوادث دوران زندگی او، به لقا میسپارد و میرود. اثر او در واقع سرگذشت اهل خانهای را روایت میکند که ماجرای رمان خانه ادریسی ها را شکل میدهد.
باید اشاره داشت که بخش اول رمان از انسجام روایی بیشتری برخوردار است اما در قسمت عمدهای از بخش دوم با روالی متفاوت از سرنوشت بعضی از شخصیتها مواجه میشویم که در جلد اول تنها با آنها آشنا شده بودیم. این بخش را میتوان به مجموعهای از داستانهای کوتاه میماند که مضمونی مشترک پیوستگی آنها را ایجاد میکند. این همان بخشی است که در آن آدمها، همه شکست خوردهاند و عمر را به بیهودگی گذراندهاند و آنگونه که میخواستند، زندگی نکردند.
علیزاده در بازنمایی پیچیدگی درونی شخصیتها از خصوصیات ادبی روانشناختی نویسندگانی همچون گوستاو فلوبر الهام گرفته است. طویل بودن روایت در برخی از آثار نویسنده به این معنی است او قصد نوشتن قصهای رمانتیک با مایه روانشناختی را دارد.
اما جانمایه این داستانهای غنایی عاشقانه به خوبی انسجام نمییابند و منتهی به بافتی یگانه در رمانی نمیشوند. در بخش دوم خانه ادریسی ها، نویسنده در انتقاد از اقتدارگرایی سیاسی، رمان را از سطح عرفانی و اسطورهای در بستر دیالوگهای داستان، از مصدر رمز و راز به نوعی از واقعگرایی میرسد، بیآنکه جغرافیای ذهنی رمان رئالیستی باشد. علیزاده میکوشد در زبان خود به زیبایی شاعرانه و وسواس انتخاب کلمات و تعبیرات برسد.
نویسنده در عین حال شیفته جنبههای مسحورکننده زبان است و با شرح و توصیف ناتورالیستی جزئیات میکوشد تا خواننده واقعیتها را حس کند. قدرت زبانی و نوشتار علیزاده در ترکیب با توصیف طبیعت و دنیای درون با مکاشفات و دروننگری شخصیتهایی است که سالها در رؤیا به سر میبرند اما در مواجهه با واقعیت از توهم خارج میشوند و در خود میشکنند.
آنچه به خانه ادریسی ها و در واقع نثر علیزاده عمق و زیبایی بیمانندی میبخشد، ورای روایتهای گفته شده در طرح داستان، ماجراجویی در دنیایی مملو از آمال و حسرتهای انسانی و حکایتی از آشوب انقلاب است که گذشته تاریخی را بیهیچ حجابی پیشروی مخاطب قرار میدهد.
نوشتن از خانههای مشهد تا زنانگی فرانسوی؛ مروری بر زندگی غزاله علیزاده
غزاله علیزاده رمان نویس متولد سال 1325 در مشهد از خانوادهای ثروتمند و اهل ادب و فرهنگ بود. مادرش منیر سیدی شاعر و نویسنده ایرانی بود. علیزاده پس از پایان دبیرستان به تهران مهاجرت میکند.
پس از تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه تهران، غزاله علیزاده به فرانسه مهاجرت میکند و به تحصیل در رشته فلسفه اشراق میپردازد. او در این برهه از زندگیاش با بیژن الهی، شاعر، مترجم و نویسنده نامآشنای ایرانی آشنا میشود و ازدواج میکند. علیزاده تحصیلات در پاریس را به علت فوت پدر به اتمام نرساند.
غزاله علیزاده در دهه شصت توانست خودش را به عنوان نویسندهای جدی در جامعه ادبی مطرح کند. سال ۱۳۶۳ اولین کتاب علیزاده با عنوان دو منظره انتشار یافت. اثر مهم بعدی او، رمان خانه ادریسی ها است که نقطه عطفی در حرفه غزاله علیزاده به عنوان یک رمان نویس محسوب میشود.
خانه ادریسی ها رمانی بلند است که در سال ۱۳۷۳ برای اولین بار به پیشخوان کتابفروشیها راه یافت. این رمان قصه زندگانی یک خانواده در شهری خیالی به نام عشق آباد را روایت میکند که پس از انقلابی بلشویکی زندگیشان دچار تغییر میشود.
علیزاده دو مجموعه داستان با عناوین سفر ناگذشتنی و چهارراه را هم در کارنامه خود دارد که به خاطر مجموعه چهارراه، توانست لوح قلم زرین جایزه ادبی گردون را از آن خود کند. تعدادی از داستانهای کوتاه، نامههای علیزاده و خاطراتش نیز در کتابی به نام با غزاله تا ناکجا، سه سال پس از مرگش منتشر شد.
غزاله علیزاده پایان عمر خود علاوه بر ابتلا به سرطان سینه، درگیر افسردگی و حال روحی بود. او پس از یک خودکشی ناموفق در روز ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۳۷۵ با خودکشی مجدد، جانش را از دست داد. پیکر او در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شده است.
اگر به کتاب خانه ادریسی ها علاقهمند شدید و قصد دارید تا اطلاعات بیشتری درباره زندگی و آثار غزاله عیلزاده کسب کنید، اینجا را کلیک کنید.
بخشی از کتاب خانه ادریسی ها
“جنگ و خشونت دور باطلی است که تصاعدی، وسیع میشود. وقتی گردونه راه بیفتد روز به روز بیشتر خون میریزد. ما روشنایی آتش را به آنها تحمیل میکردیم، با حکومت میجنگیدیم نه با جهالت. از آزادی بیزار بودند چون آن را نمیشناختند. این کلمه مثل حباب، معلق و بی اعتبار بود. از هر قوم و دسته دورش جمع شدند و فوتش کردند، تا ترکید و رفت.”
میرود، چیزی نو میآید تا جایگزین آن شود. در اینجا، نهضتی نو بر حکومت کهنهی پیشین پیروز شده و با
پرچم عدالت به شهر عشق آباد میآید تا داد ستمدیدگان را بستاند. داستان رمان دربارهٔ شهریست به نام عشق
آباد و همه ماجرا در خانه بزرگ و کهنهای میگذرد. ادریسیها ساکنان نخستین خانه هستند: مادربزرگ یا
خانم ادریسیها یا زلیخا، لقا، وهاب (نوه پسری خانم ادریسیها که درسش را در خارج از کشور گذرانده است
و پس از سفر در جستوجوی رحیلا بازگشته است). هر سه خود را در خانه و خاطرات خیلی دورشان زندانی
کردهاند. هرگز خانه را ترک نکردهاند و به گفته وهاب، آنچه سبب شده هرگز خانه را ترک نکنند و به جمع
دیگران نروند، «خو گرفتن، ناچاری و تنآسایی بوده است». و یاور باغبان و مستخدم پیر خانه. گروهی به
خانهی ادریسیها میآیند و با تصاحب خانه، اتاقها را میان مردم تقسیم میکنند. تقابل این دو جریان با نثری
شاعرانه و دلپذیر و در چارچوبی منطقی به پیش میرود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.