داستان زن وانهاده در سال 1968، همراه دو داستان دیگر به نام های تک گویی و سن رازداری در یک کتاب منتشر شد و همچون دیگر آثار سیمون دوبووار با موفقیت و استقبال و نقد و نظرهای مثبت و منفی فراوان روبرو شد.
زنی که داستان پیرامون ماجرای او بنا شده، زنی است ساده و معمولی، که گرچه با کنجکاوی می توان دریافت که دوبووار گوشه های پراکنده ای از زندگی خود را در سرگذشت او گنجانیده است، اما در مجموع این زن شباهتی به سیمون دوبووار روشنفکر و صاحب قلم و پرآوازه دارد.
وانهاده تکگوییهای زنی چهلواندی ساله است که بحرانی بزرگ را از سر میگذراند. مونیک درست در لحظهای که احساس میکند از مسئولیتهایش در قبال خانواده تا اندازهای فارغ شده – دو دخترش بزرگ شدهاند و دیگر نزد آنها زندگی نمیکنند- و میتواند آزاد و رها ساعتهایش را هرطور دوست دارد بگذراند، با بحران تنهایی روبهرو میشود. او بعد از سالها زندگی در خدمت دیگران، با دشواریِ لذتبردن از این آزادی مواجه میشود. آنچه رنج مونیک را چند برابر میکند این است که میفهمد زن دیگری در زندگی همسرش، موریس، وارد شده و حالا باید جنگ دیگری آغاز کند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.