همه ما دوستانی داریم که بیشتر اوقاتمان را با آنها میگذرانیم و به بعضی از آنها آنقدر نزدیک میشویم که جای خواهر یا برادر نداشتهمان را برایمان پُر میکنند و برایمان زندگی بدون او غیرممکن میشود.
حالا اگر یک روز آن دوستِ نزدیک و صمیمی از ما دور شود و دیگر نتوانیم مثل گذشته او را ببینیم چه؟ جایگزین کردن چنین دوستی خیلی سخت و گاهی غیرممکن به نظر میرسد، نه؟ اتفاق بدتری هم ممکن است بیفتد؛ تنهایی چشمهایمان را به روی واقعیت ببندد و نگذارد همکلاسیمان تازهواردمان را بشناسیم و فکر کنیم مثل خودمان تنهاست و میتواند دوستِ خوبی باشد. گاهی رابطههای بدون شناخت به ما آسیب میزنند و ما را درگیر اتفاقهای بد و ناخوشایند کنند.
کَتی و اِمی هم دوستاند، هم همکلاسی، هم همسایه. همهچیز خوب و قشنگ و رؤیایی است تا اینکه امی مجبور میشود به ایالت دیگری برود. کتی تنها و افسرده میشود و بعد از مدتی با دختری تازهوارد، به نام ویتنی، دوست میشود.
کتی همه رفتارهای عجیبوغریب ویتنی را میبیند، اما باز هم به دوستی با او ادامه میدهد؛ غافل از اینکه ویتنی برای او نقشه شومی کشیده است؛ اتفاقی که ممکن است زندگی کتی را تا پایان عمر تغییر میدهد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.