ثریا با آخرین فرزندش بهزاد، در یکی از محلات قدیمی سمنان در خانه باغی زندگی می کند. وضع خانوادگی او و فرزندش متوسط است اما گذشته ای اشرافی را پشت سر گذاشته اند.
ثریا ساعاتی پیش از مرگش متوجه می شود هنوز می تواند روی زمین های زیادی ادعای مالکیت داشته باشد. پس از خاکسپاری او، پنج فرزندش، این ادعا را پیگیری می کنند. بیدار شدن آرزوها و امیال و بلند پروازی های آن ها ماجراهایی خنده دار و گاه تراژیک را برای خودشان، خانواده و دوستانشان رقم می زند. روایت ظهور و سقوط این خانواده از سمنان و تهران تا روسیه و انگلستان، از نمونه های برجسته طنز سیاسی اجتماعی معاصر است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.