روایت ظلم ظالم و قصه گنجشگکان بیصدا؛ معرفی کتاب دودمان
تازهترین کتاب محمود دولت آبادی، رمانی با نام دودمان، در حال و هوای آثار دیگر اوست؛ در این رمان که در هفت بخش برای مخاطب روایت میشود، داستان محیطی با آداب و احوالات روستا و مناسبات ارباب-رعیتی را در روزهای وقوع انقلاب 57 به تصویر میکشد. ماجرای کتاب با شخصیتهای متعدد خود روایتی از کهنالگوهای دهقانان و اربابان و مناسبات تلخ انسانهایی گمشده در قدرت و فقر در دل جهانی آشوبزده را به خواننده عرضه میکند.
این کتاب که آخرین کتاب منتشر شده از محمود دولت آبادی، نویسنده آثاری همچون کلیدر و جای خالی سلوچ است، توسط نشر چشمه در سال 1401 چاپ و در کتابفروشیهای سراسر کشور توزیع شده است.
هیاهو، ترس و مقصدی تازه در بطن انقلاب؛ درباره موضوع و محتوای کتاب دودمان
برای باز کردن دری به موضوع و محتوای کتاب دودمان، باید خلاصهای از داستان کتاب را بدانیم؛ داستان دودمان با وارد شدن ارباب پیری با نام جوباری از منطقهای روستایی به شهر تهران است. توصیف حال این ارباب پیر و از نفس افتاده به دست محمود دولت آبادی، خالق ماندگارترین تصاویر ادبی داستانهای معاصر فارسی، مانند قلابی، خواننده را درگیر ماجرای کتاب دودمان میکند.
این توصیفات دقیق و جذاب، در میان پیرنگ داستانی مهمی روایت میشوند که با محوریت مفاهیم و رویدادهایی مانند دادخواهی و آزادیخواهی مردم ستمدیده و برچیده شدن نظام پادشاهی گره خورده است. حضور این شخصیت در صحنه یک تظاهرات مردمی و دستگیریاش، به آن بخشی از منطق داستانگویی و محتوای آثار دولت آبادی میپردازد که شرححال مردم نادیده و فراموششده تاریخ است.
انسانهای حاشیهنشین که در این داستان مسیر حرکت آنها از حاشیه تاریخ به متن و جریان اصلی را مشاهده میکنیم. در دودمان، تیپها و شخصیتهای نوعی مانند روشنفکر و عامی، ارباب و رعیت، ظالم و مظلوم و تبهکار و معصوم، در نقل خردهروایتهایی خواندنی، مخاطب را دعوت به خوانش و تجربه میکنند.
در شخصیتهای کتاب دودمان، به مراتب پا فراتر از نمایش باسمهای و سطحی آدمها در غالب دیالوگها و کنشهای سطحی میگذاریم. ما با خوانش بخشهای مختلف رمان و پیشروی در آن، قادر میشویم تا درون آنها را ببنیم و به نقاط تاریک ذهن و ناخودآگاهشان وارد شویم. در این عمق، ترسها و اضطرابهایی عیان میشوند که ما را به ریشههای گفتوگوها و اعمال کوچک و بزرگ میرسانند.
در رمان دودمان، ما در حقیقت، به واکاوی خشم مردم فرودست در طول سالهای زیاد میپردازیم؛ همانطور که کتاب داستان اضطراب و گریز اربابی پیر را بازگو میکند که به متن انقلاب در شهر تهران پرتاب میشود، قصه آدمهای دیگری که هرکدام به دلیلی مضطرب و پنهانکارند را نیز میبینیم. کلید واژه کلی دودمان، بازگویی و بازیابی حقیقتی فروخفته و خاموش است.
در بخشی از کتاب، این مسئله اینطور با قلم نویسنده میخوانیم:
دانسته نیست این راه کی پایان خواهد یافت. نه، دانسته نیست. همه جنبههای این نقش کهنه، این نقش کند یا این تصویر گنگ و ناشناخته باقیاند و آنچه در نظر آید پس شمایلی تک بعدی است در نگاه عابری که مگر بر آن نظری کند و بگذرد مثل گذر از کنار یک نقاشی باسمهای با تصویری که با دوربین یک عکاس کوچه گرد شکار شده باشد. من خسته است من خسته و شوقی کلافه، و همین کلافگی خستگی را از یادش برده است. خستگی گم در اضطراب فردای روز چه باشد؟ حد میان خستگی و اضطراب کلافگی است. به این حال هم راضیام، به غربت نه. اما همچه حرفی را به کی بگویم؟
در کتاب دودمان همچنین داستان تقابل و رویارویی نسلهای پیر و جوان را میبینیم؛ این پیرنگ هم ماجرای یکی از قدیمیترین جدالهای تاریخ انسانی میان پدران و پسران را تعریف میکند. در این میان، دولت آبادی با اتکا به تکنیکهای دیالوگنویسی، حادثه و تعلیق رویدادی تاریخی را چنان جذاب و پرکشش روایت میکد که گویی سرنوشت تظاهرات و دادخواهی مردم آنچنان که منتهی به سرنگونی حکومت پهلوی میشود، آشکارا و مشخص نیست.
درباره شخصیت محوری و اصلی کتاب دودمان؛ جوباری، باید گفت که او اربابی قدیمی است که در عین ظلم و تبعیض علیه رعایا که مشخصه تیپیکال اربابان روزگار است، نسبت به یکی از پسرانش که حالا جای او را گرفته، رفتاری آرامتر اتخاذ کرده است اما این پسر حالا، ظلم به رعیت را به جایی کشانده که پدر، از ترس عواقب منش او، فرار را بر قرار ترجیح میدهد و رو پنهان کرده و از مشهد به تهران گریخته و زندگیای مخفی و در انزوا را پیش گرفته و نمیخواهد هویتش بر کسی فاش شود. او اما مدام مضطرب است و سایهای را در تعقیب خود میبیند.
درباره محمود دولت آبادی، نویسنده جای خالی سلوچ
محمود دولتآبادی، نویسنده 83 ساله ایرانی است که عموماً با رمان ده جلدی «کلیدر» در میان دوستداران و علاقهمندان به ادبیات و داستان شناخته میشود. او که زاده روستای دولتآباد از توابع شهر سبزوار واقع در استان خراسان است، از خانوادهای مذهبی است و پس از گذراندن دوران ابتدایی تحصیل در دبستان مسعود سعد سلمان و کار در همان خطه، سرانجام در سال 1338 هجری شمسی، به تهران سفر کرد.
نقل مکان دولت آبادی به تهران مصادف است با آشنایی جدی او با مظاهر هنر و فرهنگ و فعالیتش در لالهزار روحیه فعال دولتآبادی در نویسندگی منجر به ورودش به عرصه بعدی کارش یعنی سینما و تلویزیون شد. همکاری در فرآیند تولید تلویزیونی نمایش «عروسکها» به کارگردانی بهرام بیضایی، نوشتن داستانهایی مانند «اوسنه بابا سبحان»، نمایشنامه «تنگنا» نقاط درخشانی از حرفه سینمایی و تلویزیونی دولت آبادی بودند که فیلمهای «خاک» و «گوزنها» به کارگردانی مسعود کیمیایی را در نتیجه به همراه داشتند.
محمود دولت آبادی که تا به امروز آثار ارزشمند بسیاری در قالبهای مختلف از داستان تا یادداشتهای شخصی را نوشته است، با سبقهای بیش از 50 سال، با آثاری مانند کلیدر، سلوک، روزگار سپری شده مردم سالخورده و جای خالی سلوچ توانسته تا در میان مخاطب داستان فراسی و ادبیات معاصر ایرانف جایگاهی ویژه و ممتاز پیدا کند.
موضع دولت آبادی در آثارش به خاستگاه او و اندیشهاش بازمیگردد که منعکسکننده اجتماعات و فرهنگها و خردهفرهنگهای مردم روستایی است. او مسیر شخصیتهایش در اکثر داستانهایش را با نگاهی چند لایه و تلفیقی از موضوعات مختلف مانند، عشق، عدالت و آزادیخواهی در بستری واقعگرا و رئالیستی خلق میکند و این خود دلیلی است بر جلب توجه مخاطبان کثیر ادبیات.
برای خواندن اطلاعات بیشتری درباره زندگی و آثار محمود دولت آبادی، اینجا را کلیک کنید.
بخشی از کتاب دودمان
“نفرت خاموش مردم… همان مردمی که اگر دست به دایره دلشان میزدی صدتا صدای نفرت از آن بلند میشد… مردم… ما مردم… چه کسی قصه ما را مینویسد آنگونه که هستیم؟ چه کسی ما را روایت میکند؟ ما را؛ گذشته ما را؛ تاریخی که از سر گذراندهایم. بلاهایی که از جانمان گذشته. مصیبتهایی که تاب آوردهایم تا… تا بمانیم هنوز. هنوز نفسمان در میآید گرچه به سختی. هنوز اینجا ماندهایم. در سرزمینمان. هنوز به غربت راضی نشدهایم. ما هنوز نوشته میشویم… هنوز روایت میشویم.”
“شک… ترس… باز هم شک. چه کسی صادق است با ما؟ آن که همخون است و نزدیک و همخانه یا آنکه دور است و ناشناس؟ از غریبهها زخم کمتری خوردهایم. زخمی که همخونها میزنند کاریتر است انگار. سرنخ حقیقت دست کیست؟ کجاست؟ اینجا؟ خانهی عقرب… مراقب باش اگر علیل بشوی هیچ فریادرسی نخواهد بود.”
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.