معرفی کتاب آتش بدون دود شاهکار نادر ابراهیمی
آتش بدون دود رمانی بلند اثر نادر ابراهیمی در هفت جلد است که به زعم برخی یکی از شاهکارهای داستان عاشقانه فارسی است. نویسنده در این رمان پس از توصیف ترکمنصحرا به بیان داستانی عاشقانه در سه جلد اول پرداخته و در چهار جلد بعد به شیوهای داستانی-تاریخی به بیان مبارزات انقلابی معاصر میپردازد.
رمان هفت جلدی آتش بدون دود ، برنده «جایزه برگزیده داستان نویسی بیست سال پس از انقلاب» شده است و عنوان آن برگرفته از یک مثل قدیمی ترکمنی است: «آتش، بدون دود نمیشود، جوان، بـدون گنـاه»
ایده اصلی کتاب آتش بدون دود که دو شخصیت اصلی به نامهای گالان و دارد را سالها پیش از این، روزی، دکتر خدر فروهر به نادر ابراهیمی داده است. نرّادی قهّار، که به هنگام تاس ریختن، از اجدادش سخن گفتهاست، و دربارهٔ شخصیتی نزدیک به «گالان» برای نادر ابراهیمی سخن گفته است.
تمام مسئله این است که هیچ چیز را برای همیشه در تعلیق نمی توانی نگه داری
تاریخ به انتظار تصمیم تو نخواهد نشست
تو می توانی زودتر از آن لحظه ای که انتظار به اوج خود می رسد
و ظرف بلور در میان زمین و هواست
ضربه ات را بزنی و انتظار را پایان بخشی اما هرگز نمی توانی کاسه را میان زمین و هوا نگه داری.
گالان و سولماز
رمان آتش بدون دود با روایـت پیـدایش دو قبیلـه یمـوت و گـوکلان آغـاز میشـود. دو قبیلهای که بعدها بر سر آب به اختلاف میرسند. تا آنجا کـه روابـط قبیلـههـا، بکلّـی قطـع میشود و تنها ارتباط میان آنها تفنگ است و سرب داغ. از طرفـی، بـزرگ قبیلـه گـوکلان – بیوک اوچی – دختری دارد به نام سولماز، که گالان اوجای یموتی، به تحریک پدر و یارانش خواهان او میگردد، اما «گوکلان به یموت دختر نمیدهد و از یموت دختر نمـیآورد»
پس گالان، سولماز را میرباید. دو برادر گالان در این راه کشته میشوند. گالان به خونخواهی برادرانش، بسیاری از خویشان و یاران بیوک اوچی را میکشد. تا اینکه سـرانجام، تنهـا بـرادر زنده مانده سولماز – یت میش اوچی – به کمک دو تن از خویشان خود، گالان اوجا را بر لب چاه اینچه برون میکُشند. سولماز به خونخواهی همسر خود، تنهـا بـرادرش را – یـت مـیش اوچی – از پای در میآورد و خود نیز توسط یکی از گوکلانها، کشته میشود.
از عشق سخن باید گفت ، همیشه از عشق سخن باید گفت .
عشق در لحظه پدید می آید ، دوست داشتن در امتداد زمان . این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است . عشق معیارها را درهم می ریزد ، دوست داشتن بر پایه معیارها بنا می شود . عشق ناگهان و ناخواسته شعله می کشد ، دوست داشتن از شناختن و خواستن سرچشمه می گیرد .
عشق قانون نمی شناسد ، دوست داشتن اوج احترام به مجموعه ای از قوانین عاطفی ست . عشق فوران می کند – چون آتشفشان و شره می کند – چون آبشاری عظیم ، دوست داشتن ، جاری می شود – چون رودخانه ای بر بستری با شیب نرم . عشق ویران کردن خویش است ، دوست داشتن ، ساختنی عظیم .
اندیشه و پیام اصلی داستان آتش بدون دود، رسیدن به اتّحاد و همبستگی و یکی شـدن ترکمنهاست. به شیوهای که ابتـدا، اختلافـات اساسـی بـین ترکمنهـا – آب و زمـین – حـل میشود و مردم ترکمن به وحدت میرسند وسپس ارتباط با فارسها و در مجموع مردم شـهر، سبب میشود که یک ملّت کوچک – ترکمنها – در یک ملّت بزرگ ادغام شود.
پیونـد گـالان اوجا از قبیله یموت و سولماز اوچی از اوبهگوکلان عملـی نمـادین از وحـدت مـردم تـرکمن صحراست و رفتن آلنی و سپس ترکمنهای دیگر به تهران و گنبد و… نمادی از وحدت یـک ملّت است.
عشق، ترکیبیست از پر و تبر.
از عشق سخن باید گفت؛ همیشه از عشق سخن باید گفت. «عشق» در لحظه پدید میآید، «دوست داشتن» در امتداد زمان. این، اساسیترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.
مبارزه اساسیِ واقعی، عاطفه را صیقل میدهد و روح را مهربانی میآموزد.
در رمان آتش بدون دود اغلب شخصیتها تشنه آزادی و تکاپو در مسیر آرمانهای خود هسـتند. آنهـا بیمحابا، با سرنوشت و تقدیر خویش و بـا هـر آنچـه کـه سـد راهشـان میشـود بـه مبـارزه برمیخیزند و سرانجام در این راه کشته میشوند.
آتش بدون دود، که به نوعی «تاریخ ستم کشـیدگی خلـق تـرکمن اسـت» ،رمـانی تاریخی است که درآن نویسنده به نوسازی شخصیت، سلسله حوادث، نهضت، روح و یا حـال و هوای یکی از اعصار گذشته میپردازد و برای خلق دوباره آنها، دست بـه تحقیقـی جـدی و وسیع در وقایع و حقایق گذشته میزند.
نادر ابراهیمی در رمان آتش بدون دود میکوشد شرایط زندگی، خصـلتها و ویژگیهـای آلنـی و مارالِ ترکمن، روحیه مبارزهجویی و پیکار ایشان علیه ظلم و ستم را بـه تصـویر بکشـد، امـا برای شروع کار، لازم میداند، در مورد پیدایش قوم ترکمن، دلیل و سبب مبارزه و جنگجویی آنها توضیحاتی بدهد. بنابراین به سالهای دور بازمیگردد. و از اضافه پیدایی یموت و گوگلان داستان را آغاز میکند.
نادر ابراهیمی گاه با تکرار واژهها سعی دارد فضای بسته ، نفسگیر و پراضـطراب برخی از لحظههای داستان آتش بدون دود را به مخاطب خود القا کند و براین باور است کـه تکـرار واژههـا، شرایط و موقعیتی را که شخصیتها در آن قرار گرفتهاند، بهتر به تصویر میکشد و خواننـده با درک چنین فضایی بیشتر با جریان داستان همراه و همسو میگردد.
«بعد از بیست سال، بعد از دویست سال، بعد از دو هزار سـال، و شـاید بعـد از دویسـت هزار سال، برای نخستین بار، یلماز، سر پا ایستاده بود. در کوچه بود یلماز ایستاده. /یلماز به خود نگاه کرد که ایستاده است؛ که ایستاده بود. /یلماز، ایسـتاده بـود. ایسـتاده بـود.
بعـد از بیست، دویست، دو هزار، شاید هم بیست هزار سال…/ایستاده، ایسـتاده، ایسـتاده، ایسـتاده، یلماز یک قدم برداشت، یا قصد برداشتن داشت – ایستاده، /بیتکیهگاه – که از قفـای خـود فریاد «ایست!» را شنید. /یلماز ایستاده، برگشت و نگاه کرد»
رمان آتش بدون دود بیانگر احساسـات و برداشـتهای نویسـنده از زنـدگی اسـت، حتّـی اگـر ایـن احساسها از آنِ کسانی باشد که فرسنگها از ما فاصله دارند. به این جهـت بـا خوانـدن رمـان میتوان از مشاهدات و کاوشهای سنجیده و سازمان یافته نویسنده، تجربههای بدست آمده و بسیاری از فرهنگها، آداب و رسوم که رماننویس به آنها میپردازد، آگاه شد.
سریال آتش بدون دود
سریالی نیز با نام آتش بدون دود و توسط خود نادر ابراهیمی ساخته شدهاست.
نادر ابراهیمی برای ساخته و پرداخته کردن آتش بدون دود بیش از سی سال – یعنی حدود نیمی از عمرش- را صرف کردهاست. خود نویسنده درباره این اثر بزرگ گفته است:
«اینطور بگویم و خلاصتان کنم: نوشتنِ آتش بدون دود، کمرم را شکست. تمامم کرد. خُرد و خمیرم کرد. خسته و بیمارم کرد. من، همان کار را کردم که فرهاد کرد.
فرهادِ کوهکن، سالیان سال، با تیشهای حقیر، کوهی سنگی را، ذرهذره از جا برداشت تا شاید آبِ چشمهای که به قصر سلطنتی میرسید، از آن جویِ باریکِ فرهادی به دشت بیاید و به دست مردم برسد.»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.