امروز ۲۷ اکتبر مصادف با روز تولد سیلویا پلات است. سیلویا پلات زادهی ۲۷ اکتبر ۱۹۳۲ و درگذشته ۱۱ فوریه ۱۹۶۳، شاعر، رماننویس و نویسنده داستان کوتاه آمریکایی بود.
برجستهترین دستاورد سیلویا پلات در ژانر شعر اعترافی است که اغلب انعکاسدهندهی احساسات شدید او و مبارزهاش با افسردگی بود. اگرچه حرفه و زندگی او پیچیده مینمود اما پس از مرگش جایزه پولیتزر را دریافت کرد و همچنان شاعری محبوب و مورد توجه است.
شروع زندگی
سیلویا پلات در بوستون، ماساچوست به دنیا آمد. او اولین فرزند اتو و اورلیا پلات بود. اتو یک حشرهشناس آلمانی الاصل (و نویسنده کتابی درباره زنبورها) و استاد زیستشناسی در دانشگاه بوستون بود.
اورلیا (نی شوبر) یک آمریکایی نسل دوم بود که پدربزرگ و مادربزرگش از اتریش مهاجرت کرده بودند. سه سال بعد، پسرشان وارن به دنیا آمد و خانواده در سال ۱۹۳۶ به وینتروپ، ماساچوست نقل مکان کردند.
زمانی که سیلویا پلات در آنجا زندگی میکرد، اولین شعر خود را در هشت سالگی در مجله کودکان بوستون هرالد منتشر کرد. او به نوشتن و انتشار در چندین مجله محلی ادامه داد و برای نویسندگی و آثار هنری خود جوایزی دریافت کرد.
هنگامی که او هشت ساله بود، پدرش به دلیل عوارض ناشی از قطع پا که به دلیل دیابت طولانی مدت درمان نشده بود، درگذشت.
سپس اورلیا پلات تمام خانواده خود، از جمله پدر و مادرش را به ولزلی نزدیک جایی که سیلویا در دبیرستان تحصیل خواند، نقل مکان کرد. تقریباً همزمان با فارغالتحصیلیاش از دبیرستان، اولین مقالهاش در کریستین ساینس مانیتور منتشر شد.
تحصیل و ازدواج
پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان، سیلویا پلات تحصیلات خود را در کالج اسمیت در سال ۱۹۵۰ آغاز کرد. او دانش آموز ممتازی بود و به مقام سردبیری در نشریه کالج، The Smith Review دست یافت و بعد از آن یک دورهی کوتاه و نامیدکننده را به عنوان سردبیر مهمان مجله Mademoiselle در شهر نیویورک پشت سرگذاشت.
تجربیات او در آن تابستان شامل ملاقات از دسترفته با دیلن توماس (شاعری که او ستایشش میکرد) و همچنین رد شدن در سمینار نویسندگی هاروارد و تایید آزمایشهای اولیه در مورد معضلات روانیاش بود.
در این برهه، سیلویا پلات مبتلا به افسردگی بالینی تشخیص داده شد و تحت درمان با شوک الکتریکی قرار گرفت تا آن را درمان کند. در آگوست ۱۹۵۳،اولین اقدام مستند خود برای خودکشی را انجام داد. او زنده ماند و شش ماه بعد را تحت مراقبتهای روانی ویژه گذراند.
اولیو هیگینز پروتی (Olive Higgins Prouty)، نویسندهای که با موفقیت از یک فروپاشی روانی نجات یافته بود، هزینه بستری شدن سیلویا پلات را در بیمارستان و همچنین بورس تحصیلیاش را پرداخت و سرانجام، پلات توانست بهبود یابد.
سیلویا پلات توانست از کالج اسمیت با بالاترین افتخارات فارغ التحصیل شود و بورسیه فولبرایت را برای کالج نیونهام دریافت کند. در سال ۱۹۵۵، پس از فارغالتحصیلی از اسمیت، جایزه گلاسکاک را برای شعر «دو عاشق و یک ساحلنشین کنار دریای واقعی» برد.
در فوریه ۱۹۵۶، سیلویا پلات در دانشگاه کمبریج، با تد هیوز (Ted Hughes) ، شاعری که آثارش را تحسین میکرد، ملاقات کرد. پس از دوران پرشور آشنایی، که در طی آن اغلب برای یکدیگر شعر مینوشتند، در ژوئن ۱۹۵۶ در لندن ازدواج کردند.
آنها تابستان را در ماه عسل خود در فرانسه و اسپانیا گذراندند، سپس در پاییز برای سال دوم تحصیل پلات به کمبریج بازگشتند.
در سال ۱۹۵۷، پس از ازدواج با هیوز، سیلویا پلات و همسرش به ایالات متحده نقل مکان کردند و پلات شروع به تدریس در کالج اسمیت کرد. با این حال، وظایف تدریس او فرصت کمی برای نوشتنش باقی میگذارد که این وضعیت او را ناامید کرد.
در نتیجه، آنها به بوستون نقل مکان کردند، جایی که سیلویا پلات در بخش روانپزشکی بیمارستان عمومی ماساچوست به عنوان مسئول پذیرش مشغول به کار شد و عصرها در سمینارهای نویسندگی که توسط شاعر رابرت لاول (Robert Lowell) میزبانی میشد، شرکت میکرد.
در آنجا بود که او برای اولین بار شروع به کار و توسعهی آنچه که به سبک نوشتن و امضای او منصوب شد، کرد.
لاول، همراه با شاعر همکار، آن سکستون ( Anne Sexton)، پلات را تشویق کردند تا بیشتر از تجربیات شخصی خود در نوشتههایش استفاده کند. سکستون سبک شعری کاملاً شخصی، اعترافی و با صدایی کاملاً زنانه داشت. نفوذ او به سیلویا پلات کمک کرد تا همین کار را انجام دهد.
سیلویا پلات شروع به صحبت بیپردهتر از افسردگی و حتی اقداماتش برای خودکشی کرد، به ویژه با لاول و سکستون. در همان برهه نیز شروع به کار بر روی پروژههای جدیتری کرد.
در سال ۱۹۵۹، پلات و هیوز سفری را در سراسر ایالات متحده و کانادا آغاز کردند. در طول سفر، آنها مدتی را در اقامتگاه هنرمندان Yaddo در ساراتوگا اسپرینگز، نیویورک گذراندند.
سیلویا پلات وقتی در این اقامتگاه بود، آرام آرام با ایدههای عجیبتر و تاریکتری که به آنها جذب میشد، احساس راحتی بیشتری کرد. با این حال، او هنوز به طور کامل مطالب عمیقا شخصی و خصوصی را که تشویق شده بود از آن استفاده کند، بازگو نکرده بود.
در پایان سال ۱۹۵۹، پلات و هیوز به انگلستان، جایی که با هم آشنا شده بودند، بازگشتند و در لندن اقامت گزیدند.
سیلویا پلات در آن زمان باردار بود و دخترشان فریدا پلات در آوریل ۱۹۶۰ به دنیا آمد. کار او در مجله هارپرز، اسپکتیتور و مکمل ادبی تایمز منتشر شده بود و با نیویورکر قرارداد بسته بود. در سال ۱۹۶۰، اولین مجموعه کامل او، کلوسوس و اشعار دیگر (The Colossus and Other Poems)، منتشر شد.
The Colossus اولین بار در بریتانیا منتشر شد، جایی که با تحسین قابل توجهی مواجه شد. لحن سیلویا پلات و همچنین تسلط فنی او در خلق تصاویر خاص و بازی با کلمات مورد تحسین قرار گرفت.
همه اشعار این مجموعه قبلا به صورت جداگانه منتشر شده بودند. در سال ۱۹۶۲، این مجموعه در آمریکا چاپ شد که با استقبال کنتری روبرو شد.
The Bell Jar (۱۹۶۲-۱۹۶۳)
مشهورترین اثر سیلویا پلات رمان The Bell Jar او بود. ماهیت آن را میتوان زندگی خودنوشت پلات دانست و حاوی اطلاعات کافی در مورد زندگی خودش بود. همان زمان مادرش تلاشی ناموفق داشت تا جلوی انتشار آن را بگیرد.
در اصل، در این رمان حوادثی از زندگی خود او گردآوری شده و عناصر داستانی به آن اضافه گردیده و به نوعی وضعیت روحی و عاطفی او بررسی شده است.
The Bell Jar داستان استر، زن جوانی است که فرصتی برای کار در مجلهای در شهر نیویورک پیدا کرده اما با بیماری روانی دست و پنجه نرم میکند. این داستان به وضوح بر اساس بسیاری از تجربیات خود سیلویا پلات است و به دو موضوعی میپردازد که برای پلات اهمیت زیادی داشت: سلامت روان و توانمندسازی زنان.
مسائل مربوط به بیماری روانی و درمان آن در همه جای رمان وجود دارد و نحوه درمان آن (و نحوه درمان خود سیلویا پلات ) را روشن میکند. این رمان همچنین به ایده جستجوی زن برای دستیابی به هویت و استقلال میپردازد و بر توجه سیلویا پلات به وضعیت اسفناک زنان در بازار کار در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ تأکید میکند.
تجربیات سیلویا پلات در صنعت نشر، او را در مواجهه با بسیاری از زنان باهوش و سختکوش قرار داد که بهخوبی قادر به نوشتن و ویراستاری بودند، اما فقط اجازه کار بهعنوان منشی را داشتند.
این رمان در دورهای پرفراز و نشیب از زندگی سیلویا پلات به پایان رسید. در سال ۱۹۶۱، او دوباره باردار شد، اما جنینش سقط شد. او چندین شعر در مورد این تجربه ویرانگر خود نوشت.
زمانی که سیلویا پلات و تد هیوز با به زوجی به نام های دیوید و آسیا وویل آشنا شدند، هیوز عاشق آسیا شد و آنها رابطه خود را آغاز کردند. نیکلاس پسر پلات و هیوز در سال ۱۹۶۲ به دنیا آمد و در اواخر همان سال، زمانی که پلاث از رابطه همسرش مطلع شد، این زوج از هم جدا شدند.
پس از انتشار موفقیت آمیز The Bell Jar ، سیلویا پلات کار روی رمان دیگری به نام Double Exposure را آغاز کرد. او پیش از مرگش حدود ۱۳۰ صفحه از آن را نوشته بود. با این حال، پس از مرگ او، نسخه خطی ناپدید شد.
آخرین اثر سیلویا پلات ، Ariel ، پس از مرگش در سال ۱۹۶۵، دو سال پس از مرگ او منتشر شد، و انتشار این اثر بود که شهرت واقعی را نصیب او کرد و موقعیت او را تثبیت نمود.
این اثر شخصیترین و ویرانگرترین اثر او بود، و به طور کامل ژانر شعر اعترافی را در بر میگیرد. لاول، دوست و مربی او، تأثیر مهمی بر سیلویا پلات، به ویژه مجموعه مطالعات زندگی او داشت.
اشعار این مجموعه حاوی برخی عناصر تاریک و نیمه اتوبیوگرافیک است که از زندگی خود او و تجربیاتش در مورد افسردگی و خودکشی برگرفته شده است.
در دهههای پس از مرگ او، چند مجموعه دیگر از آثار سیلویا پلات منتشر شد. دو جلد دیگر از شعر، درختان زمستان و عبور از آب، در سال ۱۹۷۱ منتشر شد.
این مجلدات شامل اشعاری که قبلاً منتشر شده بود، و همچنین ۹ شعری بود که پیش از این به انتشار نرسیده بودند .
ده سال بعد، در سال ۱۹۸۱، مجموعه اشعار سیلویا پلات منتشر شد که شامل مقدمهای از هیوز و مجموعهای از اشعار اولیه او در سال ۱۹۵۶ تا زمان مرگش در سال ۱۹۶۳ بود. سیلویا پلات پس از مرگش جایزه پولیتزر را برای شعر دریافت کرد.
پس از مرگ سیلویا پلات، برخی از نامه ها و مجلات او نیز منتشر شد. مادرش نامههایی را ویرایش و انتخاب کرد که در سال ۱۹۷۵ با عنوان Letters Home: Correspondence ۱۹۵۰-۱۹۶۳ منتشر شد.
در سال ۱۹۸۲، برخی از خاطرات دوره بزرگسالی سیلویا پلات با عنوان The Journals of Sylvia Plath با ویرایش فرانسیس مک کالو و با حضور تد هیوز به عنوان ویراستار مشاور منتشر شد.
در آن سال، دفترهای خاطرات باقیمانده سیلویا پلات توسط دانشآموزش، کالج اسمیت، به دست آمد، اما هیوز مجبور شد دو تا از آنها را تا سال ۲۰۱۳، یعنی پنجاهمین سالگرد مرگ پلات، مهر و موم کند.
مضامین و سبک ادبی
سیلویا پلات عمدتاً به سبک شعر اعترافی سروده است، یک ژانر کاملا شخصی که همانطور که از نامش پیداست، احساسات شدید درونی را آشکار می کند.
شعر اعترافی به عنوان یک ژانر، اغلب بر تجربیات شدید عاطفی و موضوعات تابو مانند تمایلات جنسی، بیماری روانی، تروما و مرگ یا خودکشی تمرکز دارد. پلات به همراه دوستان و مربیانش، لاول و سکستون، یکی از نمونههای اولیه این ژانر محسوب میشوند.
بیشتر نوشته های سیلویا پلات به موضوعات نسبتاً تاریک، به ویژه بیماریهای روانی و خودکشی می پردازد. اگرچه شعرهای اولیه او بیشتر از تصاویر طبیعی استفاده میکند، اما همچنان در آنان ردی از خشونت و تجربیات بالینی همراه است.
با این حال، شعر منظره ملایمتر او بهعنوان بخش کمتر شناختهشدهای از آثارش باقی میماند. آثار مشهورتر سیلویا پلات ، مانند The Bell Jar و Ariel ، به طور کامل حول مضامینی چون مرگ، خشم، ناامیدی، عشق و رستگاری غوطهور هستند.
تجربیات خود او از افسردگی و اقدام به خودکشی و همچنین درمانهایی که متحمل شد، بیشتر نوشتههای او را رنگی از جنس خود میزنند.
صدای زنانه نوشتههای سیلویا پلات نیز یکی از میراث کلیدی او بود. در شعر پلات خشم، اشتیاق، سرخوردگی و اندوه غیرقابل انکار زنانه وجود داشت که در آن زمان تقریباً ناواضح بود. برخی از آثار او، مانند The Bell Jar ، به صراحت به موقعیتهای زنان جاه طلب در دهه ۱۹۵۰ و روشهایی که جامعه آنها را سرکوب کرد، میپردازد.
مرگ
سیلویا پلات در طول زندگی خود به مبارزه با افسردگی و افکار خودکشی ادامه داد. در ماههای پایانی زندگیاش، او درگیر یک دوره افسردگی طولانیمدت بود که باعث بیخوابی شدیدش نیز شد. در طول ماهها، او تقریباً ۲۰ پوند وزن کم کرد و علائم افسردگی شدید را برای دکترش توصیف کرد.
دکترش در فوریه ۱۹۶۳ برای او یک داروی ضد افسردگی تجویز کرد و ترتیبی داد که یک پرستار دائمی از او مراقبت کند، زیرا نمیتوانست او را برای درمان فوریتر در بیمارستان بستری کند.
صبح روز ۱۱ فوریه ۱۹۶۳، پرستار به آپارتمان سیلویا پلات رسید و نتوانست داخل شود. وقتی بالاخره به کمک یک کارگر وارد آپارتمان شدند، پلاث را مرده یافتند.
او ۳۰ ساله بود. اگرچه سیلویا پلات و تد هیوز چندین ماه بود که از هم جدا شده بودند، ولی هیوز از خبر مرگ او مضطرب شد و این نقل قول را برای سنگ قبرش انتخاب کرد: “حتی در میان شعله های آتش میتوان نیلوفر طلایی را کاشت.”
سیلویا پلات در قبرستان سنت توماس رسول در هپتونستال انگلستان به خاک سپرده شد. تا مدتها بعد از آن طرفداران سیلویا با حک کردن “هیوز” روی سنگ قبرش اعتراض خود را به رفتار تد هیوز با سیلویا در طول زندگیشان ابراز کردند.
تد هیوز کتابی را در سال ۱۹۹۸ منتشر کرد که بیشتر در مورد رابطه او با سیلویا پلات بود. در آن زمان او از سرطان لاعلاج رنج میبرد و چندی بعد درگذشت. در سال ۲۰۰۹، پسرش، نیکلاس هیوز، که مانند مادرش از افسردگی رنج می برد، نیز بر اثر خودکشی درگذشت.