یک ایران به اتکای بوف کور ادبیات؛ مروری بر زندگی و آثار صادق هدایت
صادق هدایت، نویسنده، مترجم و اندیشمند ایرانی است که در بهمن ماه سال ۱۲۸۱ در تهران زاده شد. جامعۀ ادبی ایران به اتفاق صادق هدایت را یکی از مهمترین نویسندگان تاریخ ادبیات معاصر و مدرن ایران میدانند. مجموعۀ آثار صادق هدایت شامل داستانهای بلند و کوتاه، مقالات و یادداشتهایی است که نه تنها میراثی گرانسنگ و جاودانه برای فرهنگ و ادبیات ایران به شمار میروند بلکه یادگاری قابل تأمل برای تمام مخاطبان و علاقهمندان به ادبیات در سراسر دنیا میباشد.
رمان بوف کور در میان کارنامۀ صادق هدایت، همان نقطۀ عطفی است که مخاطبان بسیاری را به جهان او دعوت میکند. این کتاب به نوعی شناخته شدهترین داستان هدایت در بین مخاطبان عام و خاص ادبیات است که تاریخ انقضای مفاهیم و پرسشهای آن به عمق افکار و روان انسانهاست.
در گنجینه آثار هدایت، علاوه بر نمونههای بارز و درخشانی از داستاننویسی مانند داش آکل، توپ مرواری و مجموعه داستان سه قطره خون، ترجمۀ آثاری از متون کهن ایرانی مانند زَند وَهمَن یَسن یا تفسیر بهمن یسن (که نام دیگرش بهمن یشت است.) را دارد.
صادق هدایت در انتقال فرهنگ و ادبیات خارج از ایران مانند ادبیات آن زمان اروپا، دست به ترجمۀ کتابهای نویسندگانی همچون آنتون چخوف، فرانتس کافکا، آرتور شنیتسلر و ژان پل سارتر زده است. او همچنین از اولین ایرانیانی است که متونی باستانی به زبان پارسی میانه (پهلوی) را به بستر فارسی امروزی و رایج ترجمه کردهاست.
از طرفی با دیدن نامهای مهمی چون بهرام صادقی، هوشنگ گلشیری، غلامحسین ساعدی، بهرام بیضایی، رضا قاسمی و عباس معروفی و از طرف دیگر مواجهه با حجم بیاندازۀ نوشتهها و مقالات در مورد شخصیت و آثار صادق هدایت، ما را بیشتر و بیشتر در عمق نگاه این متفکرِ روشنفکر به عنوان یک فیگور فرهنگی مدرن فرو میبرد.
برای آشنایی و فهم بهتر صادق هدایت نه به عنوان یک نویسنده بلکه به عنوان عاملی اثرگذار در پیشبرد تحول و تجدد ایران از طریق فرهنگ و ادبیات، باید پازل زندگی او را از گوشته و کنار تاریخ جمع کنیم.
برای مطالعۀ مطلبی به زبان انگلیسی دربارۀ زندگی صادق هدایت، اینجا را کلیک کنید.
کودکی تا نوجوانی صادق هدایت؛ مدرسۀ سن لویی، طبیعتدوستی و اولین نوشتهها
صادق هدایت در چهارشنبه ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ مصادف با ۱۷ فوریه ۱۹۰۳، درست یازده سال قبل آغاز اولین جنگ بزرگ در تهران متولد شد. پدر او هدایت قلیخان و مادرش زیور الملوک، هر دو از خانوادههایی مرفه و صاحب منصب بودند. جدّ صادق هدایت، رضاقلیخان هدایت طبرستانی است که از افراد مشهیر دوران قاجار و خاصه عهد ناصری است و کتابهایی چون مجمع الفصحا و اجمل التواریخ از آثار او هستند.
در شرح وضعیت خانوادۀ صادق هدایت با گفت که او کوچکترین فرزند پسر خانواده بوده و دو برادر و دو خواهر بزرگتر از خود و همچنین یک خواهر کوچکتر از خود دارد. محمود خان هدایت یکی از برادران بزرگتر صادق هدایت بود که سمت قاضی دیوان عالی کشور را داشت. برادر دیگرش، عیسی خان، سرلشکر و از رؤسای سابق دانشگاه جنگ بود. باید اشاره کرد که هر دو برادر صادق هدایت در هنر و ادبیات دستی داشتند.
صادق هدایت در سال ۱۲۸۷ تحصیل در مقطع ابتدایی را در مدرسۀ علمیۀ تهران آغاز کرد و دورۀ متوسطه را در دبیرستان دارالفنون پی گرفت. طولی نکشید که در سال ۱۲۹۵ و به واسطۀ عارضۀ چشم، تحصیل در مدرسه را قطع کرد.
او مجدداً در سال ۱۲۹۶ تحصیل را در مدرسۀ سنلویی که مدرسۀ فرانسویها بود، آغاز کرد. به نظر میرسد که اولین آشنایی صادق هدایت با فرهنگ و ادبیات جهان، متافیزیک، فلسفه و علوم خفیه در این مدرسه شکل گرفت. علاقۀ هدایت به متافیزیک و علوم خفیه بعدها هم ادامه پیدا کرد و منجر به نوشتن مطالبی از صادق هدایت در این موضوعات شد.
با انتشار این نوشتهها و حال و هوایی بدیع در زندگی صادق هدایت، گیاهخوار شدن او و اهمیتش به ارتباط سالم و حامیانه با حیوانات و طبیعت نیز وجهی دیگر از چهرۀ جوان و روشنفکرش را معرفی کرد. در سن 22 سالگی هدایت کتاب کوچکی با نام انسان و حیوان را نوشت و در ادامۀ پرورش این ذهنیت در سال ۱۳۰۶ کتاب فواید گیاهخواری او در برلین به منتشر شد.
هدایت دربارۀ موضع خود نسبت به مقولۀ گیاهخواری و فلسفۀ آن اینطور میگوید:
“شکی نیست که گوشتخواری باعث درندگی میشود. همۀ کسانی که آرزومند پیشرفت اخلاقی و بهبودی حالتِ اسفناک جامعه بودهاند، در انتشار این عقیده کوشیدهاند. اگر دکان عرقفروشی، قصابی، ماهیگیری و مرغفروشی را میبستند؛ تا اندازهای صلح عمومی و برادری آدمیان صورت خارجی میگرفت.
برای پیشرفت اخلاقی انسان آرزو بکنیم که خوراک خونین وَربیفتد و گیاهخواری جانشین آن بشود. اگر برتری حقیقی از قلب میآید، هرکسی باید از گوشتخواری دست بکشد، که نه دشوار است و نه غیرممکن میباشد. بیشتر آنهایی که بهانه میآورند، از روی نادانی و خرافات و ترس، این است که مبادا مضحک بشوند.
باید گفت که حقیقت هنوز گیاهخواری اسباب تمسخر و ریشخندِ آنهایی است که حقیقتِ آن را نمیدانند؛ ما چهقدر به سادگی نیاکان خودمان خندیدیم؟ روزی میآید که آیندگان به خرافات ما خواهند خندید.”
سال ۱۳۰۳ و پس از نوشتن تصحیح و مقدمهای بر رباعیات خیام، صادق اولین داستان کوتاه خود را با عنوان شرح حال یک الاغ هنگام مرگ در شماره 5-6 نشریۀ وفا منتشر کرد.
مهاجرت به اروپا؛ گامی مهم در قوام یافتن شخصیت صادق هدایت
صادق هدایت پس از اتمام تحصیل در مدرسۀ سنلویی در سال ۱۳۰۵، بدون درنگ با اوّلین گروه از دانشآموزان اعزامی به اروپا، راهمی بلژیک شد و در ابتدا به تحصیل در رشتۀ ریاضیات محض پرداخت. ماحصل ادبی و نوشتاری این سال برای صادق هدایت، داستان مرگ و مقالهای به زبان فرانسوی با نام جادوگری در ایران، به ترتیب در شمارۀ یازدهم مجلۀ ایرانشهر و شمارۀ هفتاد و نهم نشریۀ لهویل دلیس بود.
نارضایتی از وضعیت و شرایط اقامت در بلژیک، هدایت را سرانجام در اسفند ۱۳۰۵ بعد از تغییر رشته و زحمت بسیار به پاریس، مرکز تمدنی و روشنفکری آن زمان کشاند.
بازگشت صادق هدایت به تهران و روحی رنجور از جهان
دوران اقامت در اروپا با بهمریختگیهای عاطفی، یک خودکشی ناموفق، تکمیل کتاب فواید گیاهخواری، نوشتن نمایشنامۀ پروین دخت ساسان و داستان کوتاهی به نام مادلن گذشت و سرانجام صادق هدایت در 28 سالگی به تهران بازگشت و مشغول به کار در بانک ملی شد.
شاید که هدایت از دوران کارش در بانک ناراضی بود اما این دوران آشناییاش با حسن قائمیان را به دنبال داشت که پس از وفات هدایت، به معرفی چهرۀ او در جامعۀ عام و خاص ایران پرداخت. این احوالات و سالها در کنار چاپ مجموعه داستان زنده به گور و نمایشنامۀ پروین دخت ساسان در تهران، برای هدایت یک دستاورد بزرگ را هم در بر داشت؛ آشنایی با بزرگ علوی، مسعود فرزاد و مجتبی مینوی و در نهایت حلقۀ دوستی و رفاقتی که «گروه ربعه» نامیده شد.
با اینکه هدف اولیه و کلی گروه ربعه که در طول زمان کسانی همچون نیما یوشیج، عبالحسین نوشین و پرویز ناتل خانلری نیز به آن اضافه شدند، مقابله با ذهنیت و غلبۀ فکری قلم و آثار «گروه سبعه» بود، اما باعث شد تا همکاریهای ادبی و فرهنگی خوبی صورت گیرد و نتیجه منتهی به بهبود و پویایی فضای کلی فرهنگ و ادبیات ایران شود.
این دوران پربار که در حوالی سالهای 1310 تا 1314 را شمل میشود، محسوب میشود، نتایج درخور توجه و ویژهای را به دنبال داشت که عبارتند از:
- انتشار مجموعۀ انیران شامل سه داستان فتح اسکندر از ش. پرتو، هجوم اعراب از بزرگ علوی و حملۀ مغول به انضمام تقدیم آن به ذبیح بهروز
- چاپ مجموعۀ داستانهای کوتاه سایهروشن با ۷ داستان
- منتشر شدن نمایشنامۀ مازیار به همراه مقدمهای از مجتبی مینوی
- نوشته شدن کتاب وغوغ ساهاب با همکاری مسعود فرزاد (که انتشار آن در سال ۱۳۱۳ منجر به ممنوع القلم شدن هدایت به واسطۀ شکایتی از علی اصغر حکمت وزیر معارف وقت)
- انتشار مجموعه داستانهای کوتاه سه قطره خون و چندین داستان کوتاه دیگر نظیر گرداب، دون ژوان کرج، مردی که نفسش را کشت، صورتکها، چنگال، لاله، آفرینگان، طلب آمرزش، محلل، مردهخورها، عروسک پشت پرده، علویه خانم و همچنین سفرنامۀ اصفهان نصف جهان
بوف کور، هند و دنیای که دیگر برای صادق هدایت کافی نبود
در سال ۱۳۱۵ صادق هدایت با شین پرتو به هند سفر کرد. او در هند به یادگیری و تسلط بر زبان پهلوی نزد بهرام گور انکلساریا پرداخت و برگردان کارنامۀ اردشیر پاپکان در هند را میتوان خروجی این پروسه دانست. اما مهمترین دستاورد این دوره را بیشک باید در خلق اثر معروف صادق هدایت با نام بوف کور دید.
بسیاری داستان بوف کور را ناشی از احوالات صادق هدایت در دوران اقامتش در هند میدانند اما به نظر میآمد که هدایت این طرح را از سالها قبل در ذهن داشته است. در نسخۀ پلیکپی که از بوف کور که در هند منتشر شده بود، نوشته شده بود که چاپ اثر در ایران ممنوع است. در کنار بوف کور باید به انتشار دو داستان فرانسوی با نامهای Sampingue و Lunatique نیز اشاره کرد.
روزهای پایانی اقامت در هند برای صادق هدایت همراه بود با فقر و بیتوجهی جامعه به او که البته درونمایهای برای خلق گونهای از آثار هدایت با محتوای طنز و علیالخصوص طنز تلخ شد. بازگشت به تهران در سال 1316 تا اشغال ایران توسط متفقین برای هدایت در کار دوباره در بانک ملی و استعفا از آنجا نوشتن چند مقاله همراه شد و این در حالی بود که بوف کور هنوز امکان انتشار در ایران را نداشت.
صادق هدایت در تهران اشغال شده؛ جنگ و اضمحلال یک ایده
بیراه نگفتهایم اگر اشغال ایران توسط متفقین و فضای حاکم بر عموم مردم ایران را سرآغازی بر فروریختن عمارت روان پویا و نواندیش صادق هدایت بدانیم. از آثار او در این دوران که به تلخندی بزرگ در مقابل وضعیت آشوبناک ایران و جهان بود، باید به مجموعه داستان سگ ولگرد، ترجمههایی از شهرستانهای ایران، گزارش گمانشکن و یادگار جاماسپ از پهلوی به فارسی اشاره کرد.
پس از پایان جنگ جهانی دوم و آشفتگی مدام ایران، هدایت را بیش از پیش گزنده مییابیم؛ بجز ترجمههایی از کافکا و نوشتن مقالات مختلف، داستان بلند حاجیآقا، داستان کوتاه آب زندگی و مجموعهای با عنوان ولنگاری شامل شش مطلب استهزاآمیز، تماماً با مضامینی اجتماعی سر و کار داشتند.
در همین دوران هدایتی را میبینیم که از دوستان و نزدیکانش که به گرایشات چپ و گروهها و تشکیلات توده ملحق شده بودند، ناامید میشود و در واقع این یأس از مناسبات بیرحم روزگار است که ریشههایی در خرافهگرایی مردم و مقابله با ترقی دارند.
متآسفانه انتشار توپ مرواری در سال ۱۳۲۶ ، چاپ مقالۀ پیام کافکا در سال بعد که مقدمهای بر کتاب گروه محکومین نوشتۀ کافکا بود و ترجمۀ داستان بلند و معرف کافکا با نام مسخ در سال 1329 در مجلۀ سخن به کمک حسن قائمیان نتوانست بر میل و رانۀ هدایت مبنی بر خویشتنکشی فائق آیند.
آغاز بهار 1330 مصادف میشود با مرگ خودخواستۀ صادق هدایت در پاریس و از بین رفتن داستانهایی از او که هرگز خوانده نشده بودند. تا به امروز حرفها و نوشتهها از پس مرگ صادق هدایت، این سهل ممتنعِ ادبیات ایران گفته و نوشته شده است اما ورای همۀ اینها، آنچه با ما مانده است، سوگ نسلهای مختلف ایرانیان و جهانیان بر بالین صادقترین نویسندۀ ادبیات ایران در قبرستان پرلاشز است و نه بیشتر.
گشت و گذار در دنیای صادق هدایت بیپایان است اما شاید گفتاری از کتاب حاجی آقا که البته چاپ و توزیع آنها در نمایشگاه کتاب تهران در سال 1384 ممنوع اعلام شد، حسن ختام خوبی به نظر برسد:
“برای اینکه مردم در خط نگهداشته شوند، آنها باید گرسنه، نیازمند، بیسواد، و خرافی نگهداشته شوند. اگر فرزند بقال باسواد شود، او نهتنها به سخنرانی من انتقاد خواهد کرد، بلکه واژههای بدیعی را نیز بکار میبرد که نه شما و نه من نمیتوانیم آن را بفهمیم…
چه اتفاقی میافتد اگر کودک علوفهفروش باهوش و توانا باشد و کودک من، پسر یک حاجی، تنبل و احمق باشد؟”
برای خواندن مقالاتی دربارۀ صادق هدایت و آثارش، اینجا را کلیک کنید.
برای مشاهدۀ مستند خانۀ شمارۀ 37 ساختۀ سام کلانتری محسن شهرنازدار دربارۀ صادق هدایت اینجا را کلیک کنید.