لیلی صبح یک روز سرد زمستانی کنار جاده ای از خواب بیدارمی شود . نمی داند چطور از آنحا سر در آورده. وقتی ماشین پلیسی از راه می رسدو لیلی جسد خود را آنجا می بیند،تازه می فهمد که در واقع …مرده است
ولی هر چه خود را به آب و آتش می زند ،کسی او را نمی بیند و صدلایش را نمی شنود . باید چه کار کند؟و بعد فرصتی به دست می آورد که فقط یک بار در مرگ نصیب آدم می شود.لیلی با این فرصت چه کار خواهد کرد؟
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.