بمبئی برابر شد. قریب صد جهاز دودی و غیره، چه میرفتند و چه در نزدیکی بمبئی لنگر انداختهاند. سبحانالله، آدم دیوانه میشود نمیداند نگاه به چه بکند، چه ببیند.
حاجیه خانوم علویه کرمانی
یک عروسی دیده شد که خیلی مضحک بود – علاوه بر زینت نمودن خودِ عروس، داماد را هم زینت نموده و گل زده بودند در میان شهر شب و روز گردش مینمودند.
محمد حسین قزوینی
زن و مرد هندو پیشانی خود را خال قرمز میگذارند و خط قرمز میکشند و بعضی از مردهای هندو پیشانی و دور چشم خود را خال سفید میگذارند.
حاجی پیرزاده
روح شهر کلاف پیچیدهای از عناصر دیدنی و نادیدنیست و در شکلگیری این روح، روایت مسافران سهم انکار ناپذیری دارد. تصویر خیالی که از بمبئی در ذهن همه ما نقش بسته است از توصیفات و غافلگیری هایی پدید آمده که ایرانیهای پیشین سوغات آوردهاند. گزارش اولین مواجهه با شهر موضوع این کتاب است؛ بمبئیِ مسافران قاجاری.
کتاب «بمبئی رقص الوان است» پنجمین جلد از مجموعه «تماشای شهر» است که در هر جلد از خلال گزیده سفرنامهها، نگاه ایرانی به هویت یکی از شهرهای دور را ترسیم میکند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.