قاشق ها فکر می کنند او بیش از حد نوک تیز است ، در حالی که چنگال ها او را خیلی گرد می دانند. برای همین همواره در جمع اطرافیانش طرد می شود. او هرگز انتخاب نمی شود که در زمان صرف غذا پشت میز باشد.
تا که یک روز چیزی وارد آشپزخانه می شود که هرگز از رسم و رسوم کارد و چنگال چیزی نشنیده است. آیا سرانجام شنگال جای خود را در میز پیدا خواهد کرد؟
این داستان “چند کارد و چنگال” تفسیری طنزآمیز و پرتحرک درباره فردیت و طردشدگی است. تصاویر پر روح آن تجربه و عواطف هرکسی را که تا به حال در مورد جایگاه خود در جهان تعجب کرده است ، به تصویر می کشد.
نتیجه اخلاقی که کودکان از این داستان می توانند بگیرند این است که هرکس باید سعی کند در وهله اول و در هر شرایطی خودش باشد. فرد نباید برای پر کردن خلل ها و شکاف های شخصیتی اش، خود را به رنگ جماعت در آورد. همانا رمز و کلید صندوقچه موفقیت همین خود بودن است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.