ممکن است ناپدید شوم بدون این که مال و منالی از خود باقی بگذارم فقط چند جفت جوراب کهنه و نامه های عاشقانه و پنجره های رو به نوتردامم را برای همه ی شما میگذارم تا لذتش را ببرید و مغازه ی خنزر پنزری عزیز تر از جانم را که شمارش این است با غریبه ها نامهربان نباشید مبادا فرشتگانی باشند در لباس مبدل ممکن است بدون برجا گذاشتن نشانی ای از خودم ناپدید شوم اما همین قدر بدانید که ممکن است در سرگردانی ام به دور دنیا هیجان مشغول راه رفتن در میان شما باشم کلمات بالا از جرج ویتمن صاحب کتابفروشی شکسپیر و شرکا است…
کتاب فروشی پاریسی خارق العاده ای که شخصیت اصلی این داستان است. جرمی مرسر نویسنده ی این رمان، چنان که شرحش را خواهید خواند، مدتی را در «شکسپیر و شرکا» گذرانده است. کتاب او که شرح ماجرای پر کشش همین اقامت است با دو عنوان مختلف به زبان انگلیسی منتشر شده است؛ «زمان آن جا سبک می گذشت» و «کتاب ها، باگت ها و ساس ها» و نیز به چند زبان دیگر هم ترجمه شده.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.