«کاکاکِرمَکی؛ پسری که پدرش درآمد» داستانِ پسری است جوان که در خانوادهای پُرجمعیت به دنیا آمده است. خانوادهای که به خاطرِ جنگ به تهران کوچ کردهاند. این نوجوان در سیطرهی پدری مقتدر و با روحیهای طناز و درعین حال ساختارشکن رشد میکند. او مدام در حالِ تفسیرِ وقایعِ جهانِ پیرامونِ خود است و تلاش میکند معناهایی را که به نظرش ارزشمند هستند، به این جهان القا کند. تا این که تصمیم میگیرد خود را گموگور کند و فرزندِ خانوادهای ارمنی میشود…
سلمان امین قصهگوی بسیار زبردستی است. درعین حال نقطهقوتِ دیگر او ساختنِ لحنی است چندسویه. مملو از طنزِ سیاه و البته آهنگین که زبانِ راوی را بسیار صمیمی جلوه میدهد. او قهرمانی ساخته که به دنیایِ خود معترض است، اعتراضی که باعث میشود تصمیم بگیرد خودش را جعل کند و هویتی تازه بسازد. امین که پیش از این رمانهای موفقی چون قلعهمرغی؛ روزگارِ هِرمی و انجمن نکبتزده ها را در کارنامهی خود دارد، در این رمان نیز سراغِ بخشی از شهر رفته که آنجا زندگی با شتاب رقم میخورد و آدمها با روایتهایشان جان میگیرند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.