نوشتن از انزوا در دیدگان بوف کور؛ معرفی کتاب بوف کور
صادق هدایت، نویسنده، مترجم و اندیشمند ایرانی است که در بهمن ماه سال ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد. او که یکی از مهمترین روشنفکران و اندیشمندان ایران مدرن بود، نویسنده آثار مهمی همچون فواید گیاهخواری، زنده به گور، پروین دخت ساسان، سه قطره خون، بوف کور، توپ مرواری و حاجی آقا است که تاکنون تازگی و اهمیت خود را حفظ کردهاند.
کتاب بوف کور را میتوان به نوعی یکی از شناختهشدهترین آثار صادق هدایت دانست که جزو پرمخاطبترین و در عین حال چالشبرانگیزترین آثار ادبیات مدرن فارسی دانست؛ رمانی کوتاه و در کمتر از 150 صفحه که برای اولین با در بمبئی هند چاپ شد و نسخههای کپی آن که جزو اولین آثار نثر فارسی در قرن بیستم به شمار میرود، به دست افرادی چون بزرگ علوی رسید اما تا سالهال در خود ایران مجوز انتشار نداشت.
کتاب بوف کور روایتی است سوررئال از عشقی محتوم و ناکام در قالب حدیثنفس شخصیتی که در خیالات و اوهام خود محبوس شده است. داستان بوف کور با بدعت و نوآوری که در زمان نگارش خود پایهگذاری میکند، توانست به عنوان یک شاهکار در ادبیات فارسی از مرزهای جغرافیایی ایران عبور کرده و در قالب اقتباسهای سینمایی، ترجمههایی به فرهنگها و زبانهای مختلف و محتوایی برای خلق جهانی ویژه به کار گرفته شود.
در این مطلب با معرفی کتاب بوف کور، به شکلی مختصر با شخصیت صادق هدایت آشنا میشویم.
داستانی به مثابه الگوی ادبیات معاصر ایران؛ موضوع و محتوای کتاب بوف کور
کتاب بوف کور آن رمانی از صادق هدایت است که صادق هدایت را به شهرتی رساند. بوف کور را یکی از برجستهترین آثار ادبیات مدرن ایران میدانند که در کنار آثار نویسندگان صاحبسبکی همچون ادگار آلن پو، و ژرار دونروال، ژان پل سارتر و آلبر کامو قرار میگیرد.
اگر بخواهیم این شاهکار تمام و کمال ادبیات ایران را در یک خط خلاصه کنیم، باید بگوییم که بوف کور روایت مردی جوان و تنهاست که در دالان انزوا و تنهایی خود گمشده است. مخاطب او را به عنوان هنرمند و روشنفکری میشناسد که از اجتماع انسانی همرعصر خود بیزار و گریزان است.
این شخصیت که ما از نام و هویت اسمی و رسمی او اطلاع چندانی نداریم، دغدغه خودشناسی دارد و در این سرگشتگی که با مصرف مخدرات هم همراه میشود، درگیر توهمات است. بوف کور بیش از هر چیز مانیفست تعلیق و تشکیک است؛ تشخیص واقعیت از خیال در سیر دریافت و تحلیل دادههای داستانی در بوف کور، ترجمان دقیق روایت فروپاشی شخصیت و راوی است.
کتاب بوف کور را میتوان در دو قسمت کلی برانداز کرد؛ در بخش اول، شخصیت اصلی بوف کور که در شهر ری ساکن است، شروع به شرح و توضیح دردی حاد میکند میپردازد که بر او وارد شده است. او که کار و فعالیتش طبق اطلاعات داستان، نقاشی بر روی قلمدان بوده و همیشه نقش دختری در لباس سیاه که شاخه گل نیلوفری آبی را به پیرمردی خمود هدیه میدهد را میکشد.
داستان کتاب بوف کور اما از آنجایی شروع میشود که راوی منظرهای را که همواره نقاشی میکرده میبیند و درگیر نگاه دختر به اصطلاح اثیری او میشود. این وضعیت به قدری ادامه مییابد که در شخصیت، دختر را در لحظات غروب و در اثنای خواب و بیداری در کنار خود میبیند.
در قسمت دوم رمان بوف کور ماجرای شخصیت را در این فضای بازیافته میبینیم. در این بخش او برای مخاطب، داستان سایهاش را تعریف میکند و در توصیف او، مخاطب با جوانی بیمار و نالان مواجه است. این جوان در تمام بخش دوم رمان به برخورد و تقابل خودش با تمام اوباش و مصادیق پلشتیهای جهان میپردازد.
بنابر جهانبینی او، برای دنیا فضای تنفس و زیست دیگری جز امکانی برای زیست زالووار این «رجالگان» نمیبیند. در این بین ما با پرستار و دایه این شخصیت هم آشنا میشنویم که راوی و شخصیت داستان را به نوعی تسکین میدهد.
در خلاصهای از ملغمه بهشدت هنری، ارزشمند و تأثیرگذار بوف کور، باید گفت که ساختمان داستان بوف کور به نوعی بر پایه فلسفه تناسخ استوار شده است؛ آدمی با همه احساسات و آمال دنیای گذشتهاش به دنیا میآید و انسانهای اطرافش نیز شخصیتهای دنیای قبلیاند که دیگر زنده و محسوس نیستند و تبدیل به نماد و تمثیلی شدند از دنیای واقعی و به همین خاطر نیز بسیاری کتاب بوف کور را رمانی سوررئالیستی و قائل به مؤلفههای رمان تمثیلی و نمادین میدانند.
بسیاری کتاب بوف کور صادق هدایت را تقلیدی از فرم و محتوای آثاری چون اورلیا از ژرار دونروال و یا آثار فرانتس کافکا میدانند؛ پاسخ از زبان خود هدایت شاید خواندنیتر باشد:
“تقلید؟ همه تقلید میکنند. من هم تقلید میکنم. تقلید عیب نیست. دزدی و چاپیدن عیب است. داشتن شخصیت در این نیست که آدم به هر قیمت که شده خودش را اوریژینال جا بزند. اوریژینال به تنهایی حسن نیست، شرط خلق کردن نیست. چه بسا آدم حرفی داشته باشد که باید تو یک قالب خاص گفته بشود و این قالب خاص پیش از او ساخته شده باشد.”
نویسندگی و ناخودآگاه اندوهگین! درباره نویسنده کتاب بوف کور
صادق هدایت در چهارشنبه ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ مصادف با ۱۷ فوریه ۱۹۰۳، درست یازده سال قبل آغاز اولین جنگ بزرگ در تهران متولد شد. پدر او هدایت قلیخان و مادرش زیور الملوک، هر دو از خانوادههایی مرفه و صاحب منصب بودند.
جامعه ادبی ایران به اتفاق صادق هدایت را یکی از مهمترین نویسندگان تاریخ ادبیات معاصر و مدرن ایران میدانند. برخی از آثار صادق هدایت که نشانی پررنگ از آنها در حافطه ادبی و فرهنگی مردم ایران وجود دارد، شامل کتابهایی چون سه قطره خون، فواید گیاخواری، بوف کور و توپ مرواری است.
صادق هدایت در انتقال فرهنگ و ادبیات خارج از ایران مانند ادبیات آن زمان اروپا، دست به ترجمه کتابهای نویسندگانی همچون آنتون چخوف، فرانتس کافکا، آرتور شنیتسلر و ژان پل سارتر زده است. او همچنین از اولین ایرانیانی است که متونی باستانی به زبان پارسی میانه (پهلوی) را به بستر فارسی امروزی و رایج ترجمه کردهاست.
فروردین ماه سال 1330 مصادف است با مرگ صادق هدایت در پاریس و از بین رفتن داستانهایی از او که هرگز خوانده نشده بودند. سوگ از دست دادن این فیگور فرهنگی با نسلهای مختلف ایرانیان همراه است اما خوشبختانه به مدد حفظ و وجود آثار این نویسنده و متفکر نامی، گشت و گذار در دنیای صادق هدایت برای مخاطبان ادبیات فارسی، پایانناپذیر است.
برای آشنایی بیشتر با صادق هدایت و مشاهده آثار او، اینجا را کلیک کنید.
بخشی از کتاب بوف کور:
“در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره در انزوا روح را اهسته می خورد و می تراشد. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیشآمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی کنند.
زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش پبدا نکرده و تنها داروی فراموشی توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیله افیون و مواد مخدره است ولی افسوس که تاثیر این گونه داروها موقت است و پس از مدتی به جای تسکین بر شدت درد می افزایند…”
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.