“عیدی که بی صبرانه در انتظارش بودم، خراب شده بود. تقصیر خودم بود. می خواستم دیو را به زانو دربیاورم. جنگ پشه با حبشه بود. یک نفر باید از خودش جربزه نشان میداد. یک نفر باید نشان می داد که از دیو نمی ترسد.
بعدها، خیلی بعد، فهمیدم دنیا پر از دیوهای رنگارنگ است، دیوهای بی آزار مثل آقای «پ»، دیوهای بدجنس، دیوهای خوشپوش خوش صورت، دیوهای عاشق، دیوهای شاعر، دیوهای دروغگو. و من هرقدر تلاش کنم، هرقدر ورزش کنم، درس بخوانم، شعر بگویم یا کارگردان سینما شوم، زورم به هیچیک از آن ها نخواهد رسید.”
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.