اولاً یعنی پول خون پدرت، بالکل، به قیمت پشت جلد این کتاب است؟! این قدر ارزان است؟ اگر این جوری است که یکی دو تا استکان لبپر هم برای ما بریز! خودت هم بزن، روشن می شوی! کانه برادر بزرگهی برادران کارامازوف که ابویاش را نفله کرد! دستت درست…
در «من او»خانوادهای اصیل و ایرانی در بستر تاریخ معاصر ایران با شیوهای نوآورانه تصویر میشود. این اثر یکی از پرخوانندهترین رمانهای دههی گذشته است.
قسمتی از متن کتاب:
حاج فتاح صبح زودتر از بقیه بلند شد و به مامانی گفت :
– عروس گلم! امروزفقط چای دم کن. سپرده ام صبحانه از بیرون بیاورند …
صدای کلون در مردانه ی رد، صدای مریم را برید. مامانی که سر شوق آمده بود ، همانطور که آرام می خندید ، از اتاق خارج شد. از پله ها پایین آمد. باب جون را دید که به کریم می گفت نان و قابلمه را به اتاق زاویه ی بزرگ ببرد.
کریم به تندی سفره را پهن کرد و نان ها و قابلمه ها را در آن گذاشت.همه که سر سفره آمدند ، بلند شد و از باب جون اجازهی مرخصی گرفت. اما علی او را سر سفره نشاند و گفت :
– بیا بخور دیگر! بعد ، از این جا باهم می رویم مدرسه.
باب جون خندید ، اما مامانی نگاه تندی به علی کرد و با دست ، طوری که کریم نبیند ، برایش خط و نشان کشید. مامانی در قابلمه را باز کرد. بخار بیرون زد. آب کله پاچه را از میان کف گیر توی کاسه ای بزرگ ریخت….
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.