اونیل، معجون امریکایی نیچه، ایبسن، استریندبرگ، زولا، فروید، شاعری نوافلاطونی بود و امریکای آن زمان به چنین کسی نیاز داشت. همانطور که افلاطون با هنر تقلیدی زمانهاش درافتاد و هومر و درامنویسان را به جمهوریاش راه نداد، اونیل نیز در نیمه نخست قرن بیست خطر کرد و، برای در هم شکستن ملودرامهای بی مصرف زمانهاش، به سر سودای «صورت»های دراماتیک نوین داشت تا با «پدرکُشی» در عالم تئاتر، عملاً فرزند ناخلف پدرش، جیمز اونیل، و دشمن قسمخورده ذوق و سلیقه سطحی و عوامپسند امریکاییان در زمینه تئاتر باشد:
«گمانم… اگر این قیل و قال روانکاوان را دربست بپذیریم، کاملاً طبیعی است که چون در هوای تئاتر سنتی قدیمی بزرگ شدم، و چون پدرم را آیت آن میدیدم، باید شورش میکردم و به راه تازهای میرفتم».
در همین زمینه آزمودن صورتهای دراماتیک است که باید او را از بانیان تئاتر تجربی در امریکا دانست.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.