این شرح حال نتیجهی سفری ژرف در خودشناسی است، نتیجهی اندیشیدن به همهی آنچه ارادهتان میتواند برایتان به ارمغان بیاورد و همهی آنچه میتواند رها و فراموش کند. این کتاب حاصل همکاری ویل اسمیت با مارک منسن ـ نویسندهی کتابهای اوضاع خیلی خراب است و هنر ظریف رهایی از دغدغهها ـ است و شرح چگونگی تسلط یک نفر بر احساساتش؛ و طوری نوشته شده که به همه در این راه کمک کند. بیشتر ما هیچگاه فشار اجرا در صحنههای بزرگ جهانی با ریسکهای بالا را تجربه نکردهایم، اما همه میدانیم نیروی پیشرانی که در صحنهای از سفرمان مفید است شاید به تغییر نیاز داشته باشد تا ما را به مقصد نهاییمان برساند. ترکیب بینش حقیقی با ارزش همگانی و داستان عجیب و سرگرمکنندهی یک زندگی، ویل را مثل نویسندهاش بیمانند کرده است.
از متن کتاب:
همهی ما خود را کمی در برابر چیزهایی که ما را میترسانند، فریب میدهیم. از اینکه توسط افراد دیگر در محل کار، در مدرسه یا در توئیتر پذیرفته نشویم، میترسیم. بنابراین خودمان را قانع میکنیم که آنها پرافاده، بیاعتنا یا بیرحمند. درحالیکه ذرهای نمیدانیم افراد دربارهی چه میاندیشند یا چه احساسی دارند یا با چه چیزهایی دستوپنجه نرم میکنند، داستانهایی دربارهی زندگیشان سرهم میکنیم. این داستانها را برای محافظت از خودمان ابداع میکنیم. خیال میکنیم انواع چیزهای مختلف دربارهی ما یا دنیا حقیقت دارد، نه به این خاطر که شواهدی برای آن دیدهایم، بلکه چون این تنها چیزی است که ما را از سقوط و برگشتن به درون ترسمان در امان میدارد. ما گاهیاوقات بهجای اینکه با نگاهی سرد و سخت دنیا را دقیقاً آنگونه که هست بنگریم، خود را به کوری میزنیم.
مشکل اینجاست که وهم مانند عسلی زهرآلود عمل میکند؛ ابتدا مزهی شیرینی دارد اما درنهایت با بیماری و بدبختی پایان مییابد. داستانهایی کـه به خود میگوییم، همانهایی کـه برای محافظت از مـا طراحی شدهاند، همان داستانهایی هستند که دیوار میسازند و جلوی همان پیوندهایی را میگیرند که ناامیدانه در آرزویشان هستیم.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.