بتشکنی تاریخی و پشتپرده فیگورهای جهانی؛ معرفی کتاب کشتیبان واتیکان
کتاب کشتیبان واتیکان اثر آلخو کارپانتیه، ترکیبی استادانه از روایت تاریخی مستند و حکاتی زاده تخیل است که به میراث و کشف بحثبرانگیز کریستف کلمب می پردازد.
این کتاب که در اصل به زبان اسپانیایی نوشته شده و با عنوان “El arpa y la sombra” نوشته شده است، ملغمهای از روایتهایی را ارائه میکند که تاریخ آن قرنهای متمادی را در بر میگیرد و شبکه پیچیده وقایع و شخصیتهای اطراف آن نیز هویت و چهره کریستف کلمب را واکاوی میکند.
ونداد جلیلی با همکاری انتشارات نیلوفر، در پاییز سال 1402، دست به انتشار این اثر از کارپانتیه زدهاند تا پس از دو کتاب انفجار در کلیسای جامع و قرن روشنفکری، مخاطبان ادبیات آمریکای لاتین و آلخو کارپانتیه، به خوانش اثری دیگر از این نویسنده بنشینند.
روایتی چند صدایی از پاپ واتیکان تا بومیان آمریکا؛ موضوع و محتوای کتاب کشتیبان واتیکان
آلخو کارپانتیه، رماننویس کوبایی که به واسطه تلفیق نثر غنی با مضامین پیچیده تاریخیاش شناخته میشود، از شیوهها و مؤلفههای ادبی رئالیسم جادویی استفاده میکند تا در بازههای زمانی و گفتمانها و ایدئولوژیهای گوناگون ارائهشده در طی داستان حرکت کند.
این رمان به سه بخش مجزا تقسیم میشود؛ «چنگ»، «دست» و «سایه». هر کدام ازاین فصلها، زاویهای منحصر به فرد از زندگی کلمب و تأثیر ماندگار سفرهای او ارائه میکنند. در فصل اول که «چَنگ» نام گرفته، کارپانتیه ما را با واتیکان در قرن نوزدهم آشنا میکند، جایی که کارزاری در جریان است تا کریستف کلمب به عنوان یک قدیس معرفی شود.
این قسمت از روایت در بحثهای کلیسایی و مانورهای سیاسی آن زمان فرو قرار میگیرد و ابعاد کنایهآمیز و اغلب ریاکارانه قداست کلیسایی و ذیل واتیکان را آشکار می کند. تصویر نویسنده در کتاب کشتیبان واتیکان از پاپ پیوس نهم و اطرافیانش، هم طنزآمیز و هم روشنگر است و پشتپرده تلاش مقدسمعابانه کلیسا و منافعی را که اغلب زیربنای چنین رفتارهایی هستند، روشن میکند.
بخش دوم کتاب با عنوان «دست» کتاب کشتیبان واتیکان خواننده را به زمان خود کریستف کلمب میبرد و روایتی را تعریف میکند که بخشی خارقالعاده از تاریخ است. کارپانتیه در کتاب کشتیبان واتیکان به جاهطلبیها، ترسها و ابهامات اخلاقی کلمب که با تلاش او برای کشف بزرگش همراه بود، میپردازد. این بخش یادآور فقدان و آرزوهای انسانی است که میتواند خمیرمایه تاریخ را شکل دهد، و خواننده را به بازنگری در شمایل قهرمانی که به کریستف کلمب نسبت میدهند، سوق میدهد.
در بخش سوم با نام «سایه»، مخاطب با عواقب سفرهای کلمب، هزینههای فرهنگی و انسانی بهاصطلاح «اکتشاف» دنیای جدید و قاره آمریکا مواجه میشود. کارپانتیه در کتاب کشتیبان واتیکان از طریق مجموعهای از تصاویر واضح و حیرتانگیز، خشونت و استثماری را که در پی سفرهای کلمب به وجود آمده، به تصویر میکشد. این بخش به عنوان یک انتقاد قدرتمند از استعمار و آسیبهای آن شناخته می-شود.
زبان کارپانتیه در کتاب کشتیبان واتیکان، شیوا و به یاد ماندنی وخاطره انگیز است. لحن نویسنده سرشار از استعاره و نمادگرایی است. استفاده ماهرانه نویسنده از کنایه و تمثیل، خوانندگان را به تأمل در روایت-هایی که ما به عنوان حقیقت تاریخی میپذیریم و شخصیتهایی که ستایش میکنیم، دعوت میکند.
این رمان ماهیت شهرت، برساختگی و پرداخت تاریخ و مرز ذهنی بین امر قهرمانی و ماهیت شرارت را زیر سوال میبرد. نویسنده در کتاب کشتیبان واتیکان خوانندگان و مخاطبانش را درگگیر گفتمانی فلسفی درباره ماهیت عظمت و مکانیسمهای فرهنگی مانند واتیکان میکند که افراد خاصی را به جایگاهی نزدیک به یک اسطوره ارتقا میدهد.
ساختار کتاب کشتیبان واتیکان، با نوسان مابین گذشته و حال، حس بی زمانی را برای مخاطب و خوانندهاش ایجاد میکند، و نشان میدهد که مسائل پیرامون اکتشاف کریستف کلمب، به همان اندازه که در همان عصر حائز اهمیت بودند، با حاکمیت روایت و تاریخ امروز ما نیز مرتبط هستند.
شخصیتهای کارپانتیه، چه روحانیون واتیکان، چه ملوانان کشتیهای کلمب و یا مردم بومی کارائیب، همگی به شکلی غنی در بطن رمان ساخته و پرداخته شدهاند و هرکدام به عمق روایت جاری در کتاب کشتیبان واتیکان میافزایند تا سرانجام، ماجرا مانند پرترهای چندوجهی از یک دوره تاریخی و مملو از تناقض و تغییر و تحول باشد.
یکی از جذابترین جنبههای کتاب کشتیبان واتیکان توانایی کارپانتیه در بررسی روانشناختی شخصیت کریستف کلمب است. کاشف بزرگ در حکایت کارپانتیه، نه به عنوان یک شخصیت مسطح، بلکه به عنوان فردی عمیقاً پیچیده ترسیم میشود که انگیزههایش ترکیبی است از الهامات الهی، جاهطلبی شخصی و اعتقادی سرسخت به مأموریت.
این عمق روانشناختی در شخصیت کریستف کلمب، نقطه مقابل تصویرهای اغلب غیرانسانی مردمان بومی است که رنج و انعطافپذیری آنها نیز در بخشهای مختلف داستان بیان میشود. باید اذعان داشت که نثر کارپانتیه همیشه سهل و آسان نیست؛ غنای زبان او و تراکم ارجاعات تاریخی او نیازمند مشارکت و توجه کامل خواننده است.
با این حال، این تلاش خواننده بیجواب نمیماند و در واقع کتاب کشتیبان واتیکان، بررسی عمیق و قابل-تأملی از پیامدهای اکتشاف قاره آمریکا و استثمار مردم بومی را در قالبی شفاف و صریح به مخاطب ارائه میدهد. کتاب کشتیبان واتیکان، رمانی است که با پرسشهای فلسفی و معضلات اخلاقی دست به گریبان میشود و خوانندگان را تشویق میکند تا با سایههایی که روایت تاریخی جمعی ما ایجاد کرده، مقابله کنیم.
در پایان باید کتاب کشتیبان واتیکان اثر آلخو کارپانتیه را اثری دانست که دستاوردهای فکری و هنری بزرگی را برای ادبیات و خاصه ادبیات آمریکای لاتین به همراه دارد. این کتابی است که تجلیل از شخصیتهای تاریخی را به چالش میکشد و چشماندازی ظریف در مورد تعامل پیچیده بین قدرت، تقدس و جاهطلبی انسانی ارائه میدهد.
رمان کشتیبان واتیکان از کارپانتیه برای کسانی که به ادبیات آمریکای لاتین، داستانهای تاریخی و کاوشگران در چهرههای ستایششده تاریخی علاقهمندند، یک الزام ادبی است. کتاب کشتیبان واتیکان با داستان پیچیده و مضامین عمیق خود، گواهی بر جایگاه بیبدیل کارپانتیه به عنوان یکی از مهمترین صداهای ادبی قرن بیستم است.
درباره آلخو کارپانتیه، نویسنده کتاب کشتیبان واتیکان
آلخو کارپانتیه ئی والمونت، متولد ۲۶ دسامبر ۱۹۰۴ در لوزان و متوفی به تاریخ ۲۴ آوریل ۱۹۸۰ در شهر پاریس، نویسندهای کوبایی بود که تأثیر بسیار زیادی بر ادبیات آمریکای لاتین در دوران شکوفایی ادبی آن که موسوم به «Boom» بود، گذاشت.
منتقدان ادبی، کارپانتیه را یکی از مهمترین نویسندگان اسپانیاییزبان قرن بیستم و یکم و از معماران مدرنیسم و نوگرایی ادبیات آمریکای لاتین مینامند، به ویژه از نظر سبکش و شیوه و فرم نوشتاریاش که ابعاد و جنبههای گوناگونی از تخیل را در برمیگیرد و واقعیات تاریخی را با استفاده از آنها بازآفرینی می-کند. کارپانتیه با این مؤلفهها تبدیل به یکی از جدیترین نویسندگان رئالیسم جادویی شد.
آلخو کارپانتیه دورهای طولانی از عمرش را نیز به کار روزنامهنگاری و پژوهش و تحقیقات حوزه موسیقی به پرداخت. از آثار ادبی مهم و ترجمه شده آلخو کارپانتیه میتوان به کتابهای رد گم، کشتیبان واتیکان و انفجار در کلیسای جامع (قرن روشنفکری) اشاره کرد.
بخشی از کتاب کتاب کشتیبان واتیکان
“شاگرد کلیددار لیپسانوتکا شتابان و ملول زمزمهکنان از کنار وی میگذرد: «یک روز هم آرامش نداریم. هنوز کار کلمب فرجام نیافته به فکر تقدیس ژاندارک افتادهاند که از او هم استخوانی نمانده است تا نگه داریم و خاکسترش را در روآن به باد سپردند. این را به افسر ارشد قضایی باید فهمانید که گمان برده است ژاندارک را در برج لندن خفه کردند… خدایا، چه شغلی ما داریم! چه شغلی!…”
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.