سوزان سانتاگ و رمانی سرشار از بدعت و مفهوم؛ معرفی کتاب کیت مرگ
کتاب کیت مرگ، رمانی تکاندهنده از متفکر روشنفکر و نویسنده سرشناس معاصر، سوزان سانتاگ است. کتاب کیت مرگ، داستانی است که در خلال روایتش به تجارب مرموز و سورئال شخصیت اصلی آن به نام دیدی میپردازد. سوزان سانتاگ با شفافیت و بینش نافذ خود، داستانی را خلق میکند که به همان میزان که یک اثر ادبی اگزیستانسیال است، یک کاوش روانشناختی جدی نیز به شمار میآید.
کتاب کیت مرگ در پاییز سال 1402 توسط نشر نیماژ و با ترجمه شیوا مقانلو، در 424 صفحه منتشر شده است. این نشر پیش از این نیز دو عنوان جستارهایی درباره زن و کتاب زنان و چند مقاله دیگر را با همکاری آذر جواهرزاده منتشر کرده است.
کتابهای نشر نیماژ در آرشیو فروشگاه اینترنتی شهر کتاب پاسداران
انسان و چالش زندگی به روایت ابزار مرگ؛ درباره موضوع و محتوای کتاب کیت مرگ
در هسته مرکزی داستان کتاب کیت مرگ، مردی ناراضی وجود دارد که زندگیای را میگذراند که بین همهمه و چیزهای عجیب و غریب در نوسان است. دیدی که کارش برای یک شرکت ابزارهای نوری تبدیل به سفری به معنای واقعی کلمه و در عین حاال استعاری، میشود، درگیر اتفاقاتی شده که درک او از واقعیت را به چالش میکشد.
نثر سانتاگ به وضوح همان لنزهایی است که دیدی در طول داستان با آنها سروکار دارد که پوچیهای روزمره را بزرگتر میکنند و خطوط و مرزهای میان امور پیشپاافتاده و خارقالعاده را محو میکند. سبک روایی سانتاگ در کتاب کیت مرگ، بسیار پیچیده است و اغلب برای خوانش لایههای پیچیدهاش، توجه بینظیر خواننده نیاز است.
استفاده نویسنده از جریان خودآگاهی، همراه با روایت سوم شخص، کیفیتی رویاگونه ایجاد میکند که رمان را در بر میگیرد. این انتخاب سبک توسط سانتاگ، در خدمت قرار دادن خواننده در روان شخصیت دیدی است و دسترسی مخاطب را به ترسها، وسواسها و قطع ارتباط او با دنیای اطرافش فراهم میکند.
غنای محتوای کتاب کیت مرگ یکی از جذابترین جنبههای این اثر داستانی است. سانتاگ به ترس اگزیستانسیال در بستر زندگی مدرن و از خود بیگانگی فرد و البته ماهیت غالباً خودسرانه وجود انسان میپردازد. عنوان رمان به خودی خود بازتابی است بر ابزارهایی که میتوان از آنها برای تداوم یا پایان دادن به زندگی استفاده کرد و دراینباره، سانتاگ از زوایای تاریک شرایط انسانی دوری نمیکند.
با این حال کتاب کیت مرگ سانتاگ خالی از چالش نیست. خوانندگان ممکن است سبک نوشتاری متراکم و کنایهای سانتاگ را گاهی تا حدی غیرقابل نفوذ بدانند. طرح داستانی در کتاب کیت مرگ، خطی یا سرراست نیست و کسانی که به دنبال روایتی متعارف هستند، ممکن است به دلیل ساختار و سرعت رمان دچار سردرگمی شوند.
با این حال، برای کسانی که مایل به درگیر شدن با پیچیدگی روایی قصه هستند، کتاب کیت مرگ یک تجربه ادبی غنی را به مخاطبش ارائه میدهد. توانایی نثر و انتزاع سانتاگ در سراسر رمان با ارجاعات و تأملاتی در مورد فلسفه، روانشناسی و فرهنگ به طور یکپارچه در متن پیاده شدهاند و مخاطب از خوانش آنها بهرهمند میشوند.
توانایی نویسنده در برانگیختن فکر و دروننگری، شاید بزرگترین نقطه قوت کتاب کیت مرگ باشد که خوانندگان را دعوت میکند تا نسبت خود را با مفاهیم زندگی و مرگ مورد بارخوانی و نقد قرار دهند. باید اعتراف کرد که کتاب کیت مرگ اثری مهیب و شگفتآور است که نمونهای از ترکیب منحصربهفرد سوزان سانتاگ از هنر روایی و تحقیق و کاوش فلسفی را عرضه میکند.
اگرچه ممکن است کتاب کیت مرگ به ذائقه کسانی که داستان سرایی مرسومتر را ترجیح میدهند، خوش نیاید، اما به عنوان مثالی بر استعداد شگرف سانتاگ به عنوان نویسندهای باشد که میتواند پیچیدگیهای تجربه انسانی را تشریح و آشکار کند.
کاوش سانتاگ با سویههای هستیشناسانه و هویتمندش، در جستجوی حقیقت بیوقفه است و کیت مرگ را به رمانی تبدیل میکند که مدتها پس از ورق زدن آخرین صفحه طنینانداز میشود. سروشکل پیچیده دنیای درونی دیدی با دنیای بیرونی و واقعی، تابلویی پر از پرسشهای وجودی و مفاهیم اگزیستانسیال را برای خواننده ایجاد میکند.
این پرسشها در نهایت ما را به تأمل در ماهیت قصه و نمادهای آن، ما را رها میکند؛ مکانیسمهایی که چه به صورت تحتاللفظی و چه در حالتی مجازی، که ما را با اجتنابناپذیری مواجه میکنند و ممکن است انسانها از آن فرار کنند.
در طول سفر دیدی، سانتاگ خواننده را دعوت میکند تا با مفهوم پوچی یه شکلی بیواسطه مواجه شود که پوسته نازکی از هنجارها و عرفهای جامعه به آن چسبیده است، بشناسد، و آشفتگی بنیادینی را که ما را تهدید میکند، بپذیرد.
همانطور که قهرمان داستان، مجموعهای از برخوردهای سورئال و سرگردان را در کتاب کیت مرگ دنبال میکند، خواننده مجبور میشود شکنندگی روان خود و سازههای معنایی را که به زندگیاش قوام بخشیده، برانداز کند.
کتاب کیت مرگ، صرفاً یک روایت نیست، بلکه یک آینه است که منعکسکننده خودِ تکهتکه شده و جستجوی انسجام آن در جهانی است که به نظر میرسد تقریباً خالی از آن است. نثر سانتاگ در کتاب کیت مرگ ایجاب میکند که متن را منفعلانه نخوانیم نکنیم، بلکه به شکلی فعالانه و دست به گریبان با آن مواجه شویم و رضایت و پیشفرضهایمان درباره ماهیتِ واقعیت و حقیقت به چالش بکشیم.
برای کسانی که به نوعی از داستانهای ادبی علاقهمند هستند که مرزها را جابجا میکند و از ژانر فراتر میرود، کتاب کیت مرگ، خوانشی قانعکننده و از نظر فکری محرک را پیشکش میکند. ممکن است برای پیمودن قلمرو ادبی شبکهه روایی پیچیده کتاب کیت مرگ، به صبر و حوصله نیاز باشد، اما این سفر، کنکاشی است که بینش عمیقی را در مورد شرایط انسانی در اختیار خوانندهاش میگذارد.
رمان سانتاگ، اثری جسورانه و ژرف است که هم محصول زمان خود است و هم تأملی جاودانه در معمای نهایی زندگی. باید کتاب کیت مرگ را اثری چالشبرانگیز و جاهطلبانه است که هوش و تسلط خارقالعاد، سوزان سانتاگ بر زبان و مفاهیم را به نمایش میگذارد. کتاب کیت مرگ رمانی است که احتمالاً برای خوانندگانی که میل به عمق روانی و دقتی فلسفی دارند، جذاب خواهد بود و به عنوان بخش مهمی از میراث ادبی سوزان سانتاگ مطرح است.
درباره سوزان سانتاگ، نویسنده کتاب کیت مرگ
سوزان سانتاگ که زاده ۱۶ ژانویه سال ۱۹۳۳ و درگذشته به تاریخ ۲۸ دسامبر ۲۰۰۴ میلادی است، نویسنده، نظریهپرداز ادبی و فعال سیاسی آمریکایی بود که از مشهورترین نوشتههای او میتوان به کتاب علیه تفسیراشاره کرد.
سانتاگ به نوشتن و صحبت کردن، یا سفر به مناطق جنگزده و درگیر بحران، علاقه وافری داشت که از جمله آن میتوان به حضورش در طول جنگ ویتنام و محاصره سارایوو اشاره کرد. او در مورد عکاسی، فرهنگ و رسانه، ایدز و بیماری، حقوق بشر، و کمونیسم و ایدئولوژی چپ مقالات متعددی نوشتهاست که امروزه مرجع بسیاری از پژوهشهای آکادمیک و خوانشهای شخصی قرار میگیرد.
با اینکه مقالات و سخنرانیهای سوزان سانتاگ توسط متفکران و مخاطبان زمانهاش نیز مورد انتقاد واقع میشدند، مجله نقد کتاب نیویورک او را «یکی از با نفوذترین منقدان نسل خود» نامید.
از آثار او میتوان به کتابهایی همچون نظر به درد دیگران (یا تماشای رنج دیگران)، درباره عکاسی، علیه تفسیر، کتاب زنان و چند مقاله دیگر، آلیس در بستر، کتاب جستار هایی درباره ی زن، عاشق آتشفشان، بیماری به مثابه استعاره، بانوی دریایی، در آمریکا و کیت مرگ اشاره کرد.
بخشی از کتاب کیت مرگ
“و البته از جهتی دیگر، اینجا هیچ کاری بیمعنیتر از قضاوت نیست. و اصلاً هدف مرگ همین است: همه کنار هم جمع میشوند، بیگناه و گناهکار، آنها که سعی کردهاند و آنها که نکردهاند. این فکر دیدی را به خندهای بلند وامیدارد، چون از وظیفه تخصیص خودش به یک گروه، یا ارزیابی محیط پیرامونش معاف شده است. دستکم چیزی که میبیند جالب توجه است: مرگ=دایرةالمعارف زندگی.
آیا این مکان کابوس دیدی است؟ یا پایان کابوس او؟
سؤال اشتباهی است، چون در حقیقت دو کابوس وجود دارد که اگر نه متضاد، اما متمایز هستند. یکی کابوسی که در آن دو جهان وجود دارد؛ و یکی کابوسی که در آن فقط یک جهان وجود دارد، یعنی همین جهان فعلی.”
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.