خلاصه کتاب یک عاشقانه آرام
کتاب یک عاشقانه آرام نوشته نادر ابراهیمی، داستانی است که مراحل و برنامه ریزی های زندگی مبتنی بر عشق دو شخصیت انقلابی و پرشور و حرارت را نشان میدهد که یکی اهل گیلان و دیگری از دیار آذربایجان است، اما به دست تقدیر با هم آشنا میشوند و گیله مرد مبارز و سیاسی را شیفته «عسل» دختر آذری زیبا و سیاسی مسلک میکند.
نادر ابراهیمی نگارندهی رمانهایی چون چهل نامه کوتاه به همسرم و بار دیگر شهری که دوست میداشتم با زبانی ساده و روان، احساسات و تنشهای این عشق را به تصویر میکشد و مخاطب را درگیر ماجراهای آنها میکند.
رمان یک عاشقانه آرام به صورت خاطرات اول شخص از دیدگاه دختر عاشق نوشته شده است و در طول داستان، خواننده با گذشته و حال او آشنا میشود. نویسنده در این کتاب، به مسائل اجتماعی و فرهنگی کشور خود نیز اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه عشق در میان تضادها و تبعیضها شکل میگیرد و چالشهای بزرگی را پیش رو دارد.
کتاب یک عاشقانه آرام، اثری جذاب و دلنشین است که خواننده را به دنیای دو عاشق میبرد و با آنها همدل میکند.
«ـ لبخند بزن دختر!
آن گنجشک را نگاه کن و لبخند بزن.
این عکس، صدها سال خواهد ماند. عاشق، تَرکِ لبخند نمیکند. عسل!
لبخند تذهیب زندگیست و بوسهایست بر دستهای نرم محبت.
با لبخندهای کوتاه، گهگاه این مرصع زرنگار را شفّافی ببخش، بانوی آذری من».
بررسی رمان یک عاشقانه آرام
آخرین اثر داستانی نادر ابراهیمی یعنی یک عاشقانه آرام، اثری مترقی و پیشرفته در عرصه داستاننویسی پس از انقلاب محسوب میشود. نادر ابراهیمی در این اثر که گویی زندگی و شخصیت خود و همسرش را بازآفرینی میکند، با خلق روشهای تازهای در نحوه روایت، دستور زبان داستان و شخصیتپردازی اثری بدیع میآفریند.
یک عاشقانه آرام با این گفته آغاز میشود:
عشق به دیگری ضرورت نیست، حادثه است.
عشق به وطن، ضرورت است، نه حادثه.
عشق به خدا ترکیبی است از ضرورت و حادثه.
یک عاشقانه آرام، رمانی حادثهای نیست، بلکه یک عاشقانه است، نه عاشقانهای معمولی، بلکه عاشقانهای فلسفی – فکری است.
ابراهیمی در این اثر در چهرهی قهرمانان اصلی، زندگی و شخصیت خودش و همسرش را بازآفرینی میکند و با خلق روشهای تازهای در نحوهی روایت و شخصیتپردازی و گفتوگوهای شخصیتها، یک اثر ماندگار و بدیع میآفریند.
او اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر خویش را به شکل نمادین و با زبانی هنری در قالب رمان روایت میکند و واقعیت تاریخی را با تخیل قوی خویش به واقعیت داستانی تبدیل میکند.
شخصیتهای رمان در میان حوادث شکل نمیگیرند و بیشتر در میان گفتوگوها و مجادلهها بروز مییابند. داستان بیشتر گزارشگر اندیشههای آنان است تا رفتارشان. در این اثر اندیشههای آرمانی با بیانی زیبا نمود مییابد. البته این آرمانگرایی متعالی به معنی غفلت از واقعیات زندگی و مسائل روزمره نیست.
یک عاشقانه آرام دو شخصیت اصلی دارد. گیله مرد و عسل، زن و مردی که رمان شرح حال زندگی، کارها و اندیشههای آنان است.
داستانی از مبارزات سیاسی و زندگی عاشقانهی آنان. شخصیتهای آن دو چنان در هم تنیده توصیف شدهاند که گویی دو روح در یک بدناند. گرچه تفاوت نگاه و رفتار آنان بخش مهمی از رمان را تشکیل میدهد.
گیله مرد شخصیتی مبارز و دارای گرایشهای عمیق سیاسی و ادبی است. او شاعر است، نقاش است، خطاط هم هست. جملات زیبا و شاعرانه مرد، شخصیت فکری و روحی او را نشان میدهد. بسیار عاشق پیشه و سختکوش و پرتلاش و خستگیناپذیر است و همه این جنبهها را در عشق و عاشقی فراگرفته است.
«عشق یعنی پویش ناب دائمی. به سراغ خستگان روح نمیآید، خسته دل نباش، محبوب خوب آذری من.»
او بین ادبیات و سیاست پیوندی عمیق مشاهده میکند و حس نوعدوستیاش موجب میشود تا با ظلم و ستم مبارزه کند. از طرفی چون یک مبارز اجتماعی است، مسائل سیاسی را خیلی خوب درک میکند و چون معلم ادبیات است زبان بسیار فاخری دارد. تلفیق ادبیات و سیاست یکی از ویژگیهای مهم شخصیتهای این اثر است.
[عسل] «ـ آهای گیله مرد کوچک اندام چکشپذیر ناشکستنی!
باز مدتهاست که از آن ترانههای عاشقانه گیلکی که بوی ماهی و دریا و نیلوفر آبی و خزه و کلبه و برنج و چای و بوی جمیع سبزهای عالم را دارد برایم نمیخوانی…
تمام شد آن حکایتِ عاشق، آرام و به زمزمه میخواند؟».
مرد در جواب میگوید که عشق او پایانناپذیر است و عشق به همسرش را با عشق به تمام هستی پیوند زده است و این نشانه شدت و عمق و کمال عشق اوست.
[گیله مرد] «ـ تمام نشد بانوی خوبِ آذری من!
کمی امان بده
تا برای روزها، هفتهها، ماهها، سالها و قرنی که ناگزیر در آن زندگی میکنیم
و برای تمام عاشقانِ صادق ـ حتی اگر هیچ معشوقی در کار نباشد ـ یک عاشقانه آرام بسازم؛
یک عاشقانه کاملاً آرام».
مرد آرزو میکند که بتواند برای همسرش یک زندگی راحت و ساده فراهم کند.
«شبها دور آتش حلقه خواهیم زد و سیب زمینیها را در خاکستر داغ داغ، برشته خواهیم کرد. جگر اصل، نمک نرم. من دوست دارم که یک دسته گل کوچک کوتاه قد صحرایی را برای پدرت ببرم. این بار فقط برای خودش».
شخصیت یکی از عناصر مهم داستانهای نادر ابراهیمی است و شخصیتپردازی از هنرهای اصلی این رماننویس بزرگ است. شخصیتها بار اصلی داستان را بر دوش میکشند و با کنشها و گفتوگوهایشان روایت داستانی را به پیش میبرند.
رمان یک عاشقانه آرام،آخرین اثر داستانی نادر ابراهیمی، یک رمان برجسته و نشانگر توانایی او در بیان شاعرانه و خلق عاشقانهای با شخصیتهایی شفاف و دستیافتنی است. قهرمان رمان یک عاشقانه آرام، انسان مسألهداری است که در چالش سنت و مدرنیته گرفتار است.
شخصیت قهرمانان بیشتر در میان گفتوگوها و مجادلههای آنان بروز مییابد و رمان بیشتر گزارشگر اندیشههای آنان است تا رفتارهایشان. این اندیشههای آرمانی با بیان زیبایی طرح میشود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.